در سال1360 كه در شهرستان گلپايگان دانشآموز بودم دوست و همكلاسياي داشتم كه از اهالي خوانساربود. او در يك روز جمعه بهاري بنده و تعدادي از همكلاسيها را براي ديدن دشت لالههاي واژگون آن ديار دعوت كرد. در پي اين دعوت، يك روز جمعه در دشت لاله مهمان ايشان بوديم. آن روز، وقتي ما ميخواستيم وارد دشت لاله بشويم پدر دوست بنده چند نكته را به ما تذكر داد. نخستين تذكر اين بود كه چون فصل بهار است و اكثر زنبوردارها كندوهاي خود را به اين منطقه آوردهاند و منطقه پر از زنبور عسل است به كندوها نزديك نشويد چون گرفتار نيش زنبورها ميشويد. همچنين مواظب باشيد به هيچ عنوان زنبوري را نكشيد چون هر زنبور سرمايهاي محسوب ميشود. دومين تذكر اين بود كه از رفتن به ميان گلها خودداري كنيد چون منطقه پر از مار سمي است و احتمال نيش زدنشان زياد است. همچنين اگر شما مسيري در ميان گلها باز كنيد با پامالكردن گلها باعث نابودي آنها ميشويد. او اعتقاد داشت كه دشت لالههاي واژگون يك منبع اقتصادي براي زنبورداران خوانساري محسوب ميشود. او ميگفت اگر يك سال گلهاي دشت كم شود و يا گل ندهد زنبورداران بايد براي امرار معاش به مناطق اهواز و آبادان كوچ كنند كه جابجايي كندوها و اجاره دشت گل و پرداخت دست مزد كار برايشان بسيار دشوار است. آن روز بهخوبي و خوشي گذشت تا نزديك عصر كه چند گردشگر در آن مناطق تعدادي پياز گل لاله كنده بودند كه با اعتراض چند نفر از بوميان منطقه روبهرو شدند و غائلهاي برپا شد. از آن روز تاكنون مردم بومي حفاظت از اين لالهها را برعهده دارند و اگر تاكنون اين دشت زيبا مصون مانده مديون زحمات همين مردم است.
وجود لاله های واژگون در دشت ها و دامنه های خوانسار زیبایی این شهر را دو چندان کرده است.
نوشته شده توسط حسین عبیری گلپایگانی در چهارشنبه بیست و یکم اردیبهشت ۱۳۹۰ ساعت 20:3 | لینک ثابت |