هنر هفتم در گلپایگان                                                                   استقبال از افتتاح سینما بهاران                   بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم       فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم          اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد       من و ساقی به هم تازیم و بنیادش براندازیم          صبا خاک وجود ما بدان عالی جناب انداز          بود کان شاه خوبان را نظر بر منظر اندازیم          بهشت عدن گر خواهی بیا با ما به میخانه       که از پای خمت روزی به حوض کوثر اندازیم                                                                                                       گزیده ای ازغزل 374 حافظ

در دنیای کنونی که به عصر اطلاعات مشهوراست ،هریک ازرسانه ها جایگاه ویژه ای را در چرخه ارتباطات اجتماعی به خود اختصاص می دهند. کارکرد وسایل ارتباط جمعی شامل اطلاع رسانی ، آموزش ، تفسیروتشریح وقایع و آماده سازی اذهان شهروندان برای پذیرش تغییرات سریع و پر کردن اوقات فراغت می باشد. بدون شک رادیو ، تلویزیون و مطبوعات بالاترین نقش را در برآوردن سه نیاز اول داشته و رسالت سینما به چهارمین مورد یعنی غنی سازی اوقات فراغت اختصاص دارد. اگرچه شبکه های اجتماعی نظیر تلگرام ، اینستاگرام و ... تا حد زیادی این نیاز را تأمین کرده اند ، اما هرگز قادر نیستند مانند سینما تأثیرگذار باشند ؛ زیرا در منظومه ارتباطات  هر میزان که بر تعداد و تنوع ابزار افزوده شود ، هیچ کدام از آن ها از دور خارج نمی شوند، بلکه در جایگاه اصلی خود ایفای نقش می کنند.     حتماً این روایت را شنیده اید که در یونان قدیم نویسندگی ، شعر، موسیقی ، تئاتر ، نقاشی و مجسمه سازی را شش هنر اصیل می شناخته اند و درادامه سینما را به عنوان " هنر هفتم " به آن ها افزوده اند. افتتاح سینما بهاران در گلپایگان انگیزه ای در اینجانب به وجود آورد تا به این مناسبت مروری کوتاه و گذرا بر سیر ورود سینما و تحول آن در ایران داشته باشم . یادآور می شوم که سینما به عنوان یک هنر در ایران مانند سایر کشورها دارای ابعاد وسیع و دامنه گسترده ای است که با یک مقاله نمی توان حق همه کنشگران این عرصه را ادا کرد. از این رو امیدوارم مخاطبان محترم کاستی هایی را که ازعدم شناخت اینجانب سرچشمه می گیرند ، به بزرگواری خود ببخشند.      بیش از صد سال از ظهورسینما می گذرد. تاریخ سینمای ایران همانند تاریخ سیاسی و اجتماعی یک قرن اخیر با فراز و نشیب های فراوانی همراه بوده است. در سال 1900 مظفرالدین شاه قاجار به سبک و سیاق پدرش سفری به فرنگستان کرد و هنگامی که رحل اقامت در فرانسه افکند ، چشم اش به دستگاهی افتاد که " به روی دیوار می اندازند و مردم در آن حرکت می کنند".
                    
 بی درنگ به میرزا ابراهیم خان عکاسباشی دستور داد که آن را خریداری و برای شروع از جشن گل ها فیلمبرداری کند. میرزا ابراهیم خان از آن کارناوال فیلم برداشت و هشت ماه بعد شاه آن را به همراه دستگاه سحرانگیز سینماتوگراف به عنوان سوغات فرنگ به مملکت محروسه ایران آورد. میرزا ابراهیم خان هم دست به کار شد و شروع به فیلم برداری از کوچه و بازار و دسته های عزاداری و حتی شیرهای شاه در دوشان تپه نمود. این گونه بود که در سال 1279 هجری شمسی، شش سال پیش از پیروزی انقلاب مشروطیت نخستین بذر سینما در خاک ایران جوانه زد.  دکتر مهدی محسنیان راد در کتاب " ایران در چهار کهکشان ارتباطی" آورده است: " سینما به عنوان پدیده ای نوظهورو وارداتی در چند دهه اول حیات خود کمتر امکان پیوند با واقعیت های اجتماعی زمان خود را داشت. آغاز سینماتوگرافی (فعالیت سینما در ایران) به خواست دربار قاجار سبب شد تا این پدیده نه در جریان تحولات سیاسی و اجتماعی ، بلکه کاملاً منطبق با خواست و اراده دستگاه حاکم و به عنوان نمادی از تجددخواهی شاه کشور معرفی شود. ثبت اولین تصاویرازمظفرالدین شاه گواهی براین مدعاست.
    
در نتیجه دوربین فیلمبرداری وسیله ای برای نمایش هر آنچه جلوه ای از شکوه شاهنشاهی بود ، قلمداد می شد. از این رو کمتر پیوندی میان واقعیت اجتماعی ، تاریخی با تصاویر و فیلم های دهه های اول ورود سینما به ایران به چشم می خورد."      تا قبل از تاج گذاری رضاشاه ، شرایط سخت افزاری و نرم افزاری توسعه سینما فراهم نبود. پنج سال قبل از تاج گذاری ، در تابستان 1299 شمسی (1920میلادی)   "آرتاشس پاتماگریان" یک سینمای تابستانی را در خیابان امیریه تهران افتتاح کرد ؛ اما به دلیل این که هر بار به محض به کار افتادن دستگاه نمایش ، برق خیابان دچار اختلال می شد ، به دستورنظمیه این سینما تعطیل گردید. سرانجام در سال 1303 شمسی ، نخستین سالن به معنای واقعی آن به نام " گراند سینما " به همت علی وکیلی در گراند هتل در خیابان لاله زار تهران افتتاح شد و به این ترتیب آبرومند ترین سینمای تهران از چشم متجددین عصررضاشاه شروع به کار کرد. علی وکیلی موسس سینمای گراندهتل در خاطرات خود می نویسد : " در روزهای اول آغاز به کار سینما ، اغلب با حوادث جالب و خنده داری روبه رو می شدیم ؛ تماشاچیان که هنوز به حقیقت سینما و صنعت فیلم برداری آشنا نبودند، هنگام مشاهده بعضی ازصحنه ها مانند اتومبیل رانی ، حرکت ترن ، اسب دوانی و ... دچار وحشت و اضطراب شده ، با داد و فریاد و جنجال از سالن فرار می کردند. سروصدا کردن و سوت کشیدن و پا برزمین کوبیدن هنگام پاره شدن فیلم ها و در کنار آن اعتراض و دشنام دادن له یا علیه بازیگران فیلم ، از کارهای رایج بود. فحش و نزاع و دست به یقه شدن و کتک کاری تماشاچیان برسرهیچ و پوچ به تقلید از بازیگران فیلم ، از اقدام های متداول همه شب ها بود که مکرر اتفاق می افتاد.

    در سال های اولیه عمومی شدن سینمای صامت در ایران ، به دلیل این که  نوشته های فیلم به فارسی ترجمه نشده بود ، فردی اجیر می شد تا موضوع فیلم را شناسایی کرده و به سینه سپرده ، از بالکن یا از روی بلندی یا از روی چهار پایه ای که وسط سالن نصب شده بود ، صحنه های فیلم را برای تماشاگران تشریح کند؛ اما صدای او در میان همهمه و غلغله آنان که حتی صدا به صدا نمی رسید ، گم می شد. در نتیجه تماشاچیان مرتب فریاد می زدند : " بلندتر بلندتر" و مترجم نیز گاهی اطاعت و گاهی بی محلی می کرد. مترجم های سینمای صامت در ایران " دیلماج " نامیده می شدند. هنگام نمایش فیلم ، شخصی که دیلماج نامیده می شد ، در وسط سینما راه می رفت و نوشته های فیلم رابه فارسی و با صدای بلند برای مردم می خواند. از آنجا که سالن شکل منظم و مرتبی نداشت و همواره عده ای در حال رفت و آمد بودند، اتفاقات جالبی به وقوع می پیوست.
 
 مثلاً به هنگام ورود اشخاص متنفذ و صاحب منصب و حتی قلدرهای محله به سالن سینما ، نمایش فیلم قطع می شد و با نشستن آنان ، فیلم از نو به نمایش درمی آمد و یا هنگامی که دیلماج با آب و تاب در حال شرح و تعریف فیلم بود ، آجیل فروش سینما که درزمان نمایش هم مشغول کسب و کار بود ، با صدای بلند اجناس خود را تبلیغ می کرد. در مواردی دیلماج نوشته هایی را که حفظ کرده بود ، از یاد می برد و در نتیجه از تخیل خود کمک می گرفت و موضوع را به شکل دیگری بیان می کرد. مشهد بعد از تهران اولین شهر بزرگی بود که صاحب سینما شد و پس از آن  درشیرازوبوشهرنیز سینما راه اندازی گردید و جالب آن که در این دوره هنر سینما یک هنر اشرافی بود و عوام حق ورود به سینما را نداشتند ، تا این که در سال 1308 هجری شمسی ، نخستین فیلم بلند سینمایی ایران با نام "آبی و رایی" با فیلمبرداری خان بابا معتضدی ساخته شد. در فاصله سال های 1308 تا سال 1312 هجری شمسی چندین فیلم صامت در ایران ساخته شد؛ اما در سال 1312 هجری شمسی یک تحول اساسی در سینمای ایران رخ داد و آن ساخت اولین فیلم ناطق ایرانی با نام "دختر لر" بود که توسط اردشیر ایرانی در بمبئی ساخته شد.
                      
 با پشت سر نهادن دو دهه که جنگ جهانی دوم و کودتای ننگین 28 مرداد آثار خود را بر سینمای ایران تحمیل کرد و تشدید سانسورها و فضای خفقان سیاسی و اجتماعی این هنر نوپا را با رکود مواجه ساخت، به دهه چهل شمسی می رسیم. لازم به ذکر است که در آن سال های یاد شده جز ساخت چند فیلم که ناشیانه از آثار عشقی و جنایی غربی کپی برداری شده ، اثر دیگری ارائه نشد. در حالی که دستگاه هنر و فرهنگ عصر پهلوی نیز فیلم سازان و هنرمندان را صرفاً به ساخت آثاری سطحی به منظور سرگرم سازی مردم تشویق می نمود، اما همزمان با این جریان ها  در دهه 30 و 40 اتفاق دیگری در حال شکل گیری بود که بعدها به "موج نو در سینمای ایران" لقب گرفت.     بدون شک دهه چهل شمسی را می توان دهه جهش بزرگ سینمای ایران دانست. دهه ای که با ظهور کارگردانانی مانند سهراب شهید ثالث ، بهرام بیضایی ، عباس کیارستمی ، داریوش مهرجویی ، مسعود کیمیایی ، ناصر تقوایی ، علی حاتمی و ...همراه با بازیگرانی چون علی نصیریان ، عزت الله انتظامی و ...همراه بود. در این مقطع سینمای ایران رفته رفته از آن حالت خشونت و جاهل منشی فاصله گرفت و تقریباً این هنر با تفکر ، اندیشه و فلسفه همراه شد ؛ به طوری که آثاری چون گاو، پستچی، و قیصر و ... در زمره آثار ماندگار آن دوران می باشند. تاقبل از اکران فیلم قیصر با کارگردانی مسعود کیمیایی و گاو داریوش مهرجویی ، به دلیل تجاری شدن و ابتذال در فیلم ها ، نخبگان جامعه به سوی فیلم های خارجی اکران شده در سینماها کشیده می شدند.
                                                           
   در چنین وضعیتی در سال 1348 یک رنسانس در سینمای ما رخ داد . رنسانسی که با قیصر و گاو به ثمر نشست. قیصر فراتر از یک تغییر بود. قیصر یک اتفاق بود که باعث شد سینمای قبل از انقلاب به دو دوره قبل از قیصر و بعد از قیصر تقسیم شود. در دوره ای که فیلم هایی نظیر " گنج قارون " محور بحث خود را تساهل و تسامح در برابر مشکلات زندگی و رعایت اصول جوانمردی قرارداده بودند، مسعود کیمیایی برای اولین بار سخن از تغییرزد و ازاراده مردم سخن گفت ؛ نیروی سیاسی و امنیتی حکومت را به سخره گرفت و به این شکل نخبگان جامعه را دوباره به تماشای فیلم های ایرانی کشاند.
                     
در کنار قیصر که آغاز گرموج نو درسینمای ایران به شمار می رود، نمایش فیلم گاو هم اتفاق مهمی در سینمای ایران تلقی می شد و گام بزرگی در راه تغییر دیدگاه نخبگان نسبت به سینمای فارسی بود. گاو به تعبیری اولین فیلم هنری ایران به شمار می رود که راه را برای بسیاری از فیلم های مشابه هموار کرد. در دوره ای که عمده فیلم های ایرانی از فرط شعارزدگی و آشکار بودن پیام ها، تماشاگر را به ستوه می آوردند، "گاو" زبانی کاملاً استعاری را در پیش گرفته بود؛ معانی ضمنی زیادی درون خود داشت و موضوع مهم استحاله و" از خود بیگانگی " را با زبانی نمادین به تماشاگر منتقل می کرد.
 
داستان فیلم گاو از این قرار است که "مش حسن" با بازیگری عزت الله انتظامی، فردی روستایی است که یک روز به خارج از روستا رفته و در نبود او گاوش می میرد. همه اهالی ماتم زده در میدان روستا جمع شده اند تا هم فکری نموده و راهکاری بیابند که چگونه این خبر فجیع را به مش حسن که عاشق گاوش بوده ، بدهند. به هر حال پس از گفتگوهای فراوان و با هدایت و راهنمایی مش اسلام که گویی دانای این مردم محسوب می شود، اوضاع را بررسی کرده و نتیجه می گیرند که ابتدا خبر مرگ را از او پنهان نمایند و به مش حسن بگویند که گاوش رفته است. مش حسن به روستا بازمی گردد و در نهایت می فهمد که چه واقعه دردناکی رخ داده است. به شدت پریشان احوال شده و کار آن قدر بالا می گیرد که مش حسن وجود خود را انکار کرده و خود را " گاو مش حسن" می نامد. او شب ها در طویله می خوابد؛ به خوردن کاه و یونجه و علف روی می آورد و خود را گاو مش حسن تصور می کند. پریشانی او روز به روز بیشتر شده تا این که اهالی تصمیم می گیرند او را به شهر نزد پزشک ببرند؛ اما در میانه راه مش حسن از دست آنان فرار کرده و از پرتگاهی سقوط نموده و می میرد
                   
فیلم گاو در آن زمان به شدت مورد توجه جامعه روشنفکری و منتقدان قرارگرفت و حتی در فستیوال های معتبری چون "کن" نیز به نمایش درآمد و جوایز متعددی را هم دریافت نمود. ادیبی در باره سبک "رئالیسم جادویی" آمریکای لاتین گفته است که ریشه این سبک نوشتاری در ادبیات ایران است. او در این باره متن فیلم گاو را مثال می زند و آن را نمونه ای می داند که شاخص تر ازآثار اولیه سبک رئالیسم جادویی خود را به رخ می کشد. فیلم گاو موضوع مهم از خودبیگانگی (الیناسیون) را با زبانی نمادین به تماشاگر منتقل می کرد. الیناسیون یا از خودبیگانگی یعنی کسی که همه اراده ، خواست ، علاقه و حتی خود را در یک چیز، صفت یا حالتی فرو می کاهد. (در اینجا مش حسن خود را گاو می پندارد) دکتر شریعتی در کتاب اسلام شناسی نمونه یک انسان ازخودبیگانه شده را در فیلم گاو مش حسن دانسته که خود را " گاو مش حسن" احساس می کند. در طویله علف می خوردو منتظر است صاحب اش مش حسن بازگردد.
 
 امام خمینی"ره" در اظهار نظری در مورد فیلم گاو در 23 اردیبهشت ماه 1359 فرمودند:" بحمدالله گویندگان و نویسندگان خوبی داریم. من فکر می کنم فیلم هایی که ایرانی ها می سازند ، فیلم های خوبی است. مثلاً همین فیلم گاو خیلی آموزنده بود. مهم ترین تأثیر فیلم گاو این بود که نسل جدیدی را وارد سینمای ایران کرد. تعداد زیادی از بازیگران مطرح تئاتر ملی ایران  نظیر عزت الله انتظامی ، علی نصیریان ، جمشید مشایخی و پرویز فنی زاده با این فیلم جای خود را در سینمای ایران بازکردند. همه این ابعاد را که در نظر بگیریم، متوجه می شویم گاو چه فیلم مهم و ارزشمندی در تاریخ سینمای ایران به شمار می رود. برای ایجاد تنوع مناسب می دانم اشاره ای به فیلم "عصر جدید" چارلی چاپلین که دارای پیامی مشابه فیلم گاو به مخاطبان است ، داشته باشم.     فیلم "عصر جدید" چارلی چاپلین آخرین فیلم صامت او قبل از پیشرفت صنعت صدا برداری در سینما بود. پس ازسال های 1929 که رکود اقتصادی در آمریکا به اوج رسیده بود و حتی از دست سرمایه داران بزرگ کاری ساخته نبود، چارلی چاپلین در لندن ماهاتماگاندی رهبرفقید هندوستان را ملاقات کرد. آن دو در مورد اجتناب فعالان سیاسی و اجتماعی ازفن آوری مدرن صحبت کردند. چاپلین به گاندی گفت: "جایگزینی ماشین آلات به عنوان نیروی کار ، انسان را به بدبختی و بیچارگی کشانده است." در حالی که استفاده از فن آوری مدرن باید در جهت خدمت و سود رسانی به انسانیت باشد. پس از این گفتگو ایده ساختن فیلم عصر جدید در ذهن چارلی چاپلین شکل می گیرد.
                                                      
استاد طناز سینمای جهان برای آخرین بار در این فیلم نقش "آقای ولگرد" را بازی کرد. ستایشی بی دریغ از غنای سینمای صامت و هجوی بی رحمانه علیه سلطه ماشین بر انسان عصر جدید – خلاصه داستان فیلم از این قرار است که ولگرد(چاپلین) یک کارگر کارخانه است که وظیفه اش سفت کردن پیچ های یک قطعه ماشین آلات روی نوار نقاله می باشد. از او به عنوان یک موش آزمایشگاهی برای تست دستگاهی که به صورت خودکار به افراد در حین کار غذا می دهد و با این شعار که " برای خوردن ناهار توقف نکن؛ از رقبا پیش باش" استفاده می شود. چاپلین در صحنه های این فیلم انسان ماشینی را به حقارت کشیده است. او می خواهد بگوید که انسان ماشینی از عقل محوری رها می شود و ماشین محوری را پیشه خود می سازد و در نهایت به جبر حاکم بر انسان فقیر اشاره نموده و می خواهد بگوید که کاپیتالیسم یا نظام سرمایه داری آزادی انسان را که حق اوست ، می گیرد. در نتیجه انسان هویت اصلی خود را فراموش نموده و به عبارت دیگر از خود بیگانه می شود. دکتر علی شریعتی در یک سخنرانی به نام "الیناسیون" می گوید:"چارلی چاپلین با قدرت هنر خود مردی را نشان می دهد که در این فرآیند  به تعبیر هربرت مارکوزه چگونه به یک انسان " تک ساحتی" تبدیل می شود. از سال 1312 که اردشیر ایرانی در شهر بمبئی هند فیلم دختر لر یا همان جعفر و گلنار، اولین فیلم ناطق ایران را به زبان فارسی ساخت، سینمای ایران بیش از 40 سال برای کسب اولین جایزه جهانی بازیگری اش صبرکرد. در سال 1350 استاد عزت الله انتظامی برای بازی در فیلم گاو جایزه بهترین بازیگر را از جشنواره شیکاگو دریافت کرد و در سال 1353 فیلم "طبیعت بی جان" ساخته سهراب شهید ثالث، خرس نقره ای جشنواره برلین را از آن خود نمود.
 
                     
 سینمای نوین ایران پس از انقلاب ، با حذف جذابیت های سطحی ، غیر اخلاقی و عامه پسند، به سمت غنی شدن در محتوا پیش رفت و به مضامین اخلاقی و انسانی متمایل شد. جشنواره های خارجی ناگهان با سینمایی مواجه شدند که با پرداختن به موضوع های انسانی و مسائل اجتماعی ، داعیه سینمایی متفاوت داشت و توجهش فارغ از تکنیک بر مضمون متمرکز بود. این جشنواره ها سینمایی را کشف کردند که می خواست حرف های تازه و مهمی بزند. تقریباً از همان روزهای نخست شکل گیری سینمای بعد از انقلاب ، سینمای جنگ و دفاع مقدس نیز به تدریج  شکل گرفت و همپای سینمای انقلاب رشد کرد. شاید بتوان گفت ایرانی ترین ژانر سینمایی ، سینمای دفاع مقدس است. از میان فیلم سازان صاحب سبکی که در نزد استادان سینمای دنیا قابل احترام هستند، می توان ابراهیم حاتمی کیا ، رسول ملاقلی پور و شهید مرتضی آوینی را نام برد. در این میان شهید آوینی به دلیل این که فقط فیلم مستند ساخته و به لحنی کاملاً شخصی و همه فهم رسیده، دارای اعتبار خاصی در مجامع هنری بین المللی است. دهه هفتاد یکی از پرکارترین دهه های سینمای جنگ و دفاع مقدس نام گرفت. فیلم ها اغلب بر اساس موضوع جنگ ساخته می شد و ماراتن فیلم های جنگی به راه افتاد. جشنواره فیلم فجر در دهه 70 بیشترین سیمرغ های خود را به فیلم های جنگی واگذار کرد و فیلم های دوران دفاع مقدس هم از خط داستان های ساده درآمده و با مضمون ها و ساختارهای متفاوت ساخته می شدند. فیلم های "عقاب ها" و "کانی مانگاه" در دهه 60 ، "آژانس شیشه ای" و "لیلی با من است" در دهه 70 و سه گانه "اخراجی ها" در دهه 80 پرفروش ترین فیلم های سینمای دفاع مقدس بوده اند. فیلم عقاب ها با 8 میلیون و 600 هزار تماشاگر پرمخاطب ترین فیلم است. فیلم آژانس شیشه ای یکی از مهم ترین فیلم های تاریخ سینمای ایران و به نوعی مانیفست نسل جنگ بود که تصویری واقعی از رزمندگان را روی پرده به نمایش می گذارد.     اولین حضور جدی سینمای ایران بعد از پیروزی انقلاب در عرصه های جهانی در سال 1365 با شرکت در جشنواره آسیایی دمشق اتفاق افتاد و پس از آن رشد کمی و کیفی، حضور بین المللی سینمای ما آغاز شد. امروز دیگر کمتر جشنواره معتبری است که بدون حضور فیلمی از ایران برگزار شود. سینما مهم ترین سفیر فرهنگی کشور ما نام گرفت و بارها نام ایران را در مجامع فرهنگی دنیا سربلند کرد. از سوی دیگر "رفتن" به عنوان محصول مشترک ایران و افغانستان در جشن اسکار فرصت و مقدمه خوبی به سمت جهانی شدن سینمای ایران و درآمدزایی از این طریق است. پاریس پایتخت عاشقان سینمایی جهان محسوب می شود یا حداقل نبض سینمای هنری در آن قرار دارد. دراغلب اوقات فیلم های بسیار با ارزش هنری کشورهای گوناگون ، ابتدا در پاریس به نمایش درمی آید و سپس در کشور خود فیلم ساز! این مورد در باره ایران هم صادق است و فیلم های ایرانی زیادی نظیر " طعم گیلاس" ، "باد ما را خواهد برد" ،"ده" (عباس کیا رستمی) ، "نوبت عاشقی"  ، "گبه" ، "سلام سینما" ( محسن مخملباف) ، "دایره" ، طلای سرخ (جعفر پناهی) ، گذشته (اصغر فرهادی) و... ابتدا در پاریس به نمایش درآمده و سپس در ایران اکران شده و یا اصلاً نمایش داده نشده اند.    شادروان عباس کیارستمی با آثار و زاویه نگاهش و با خلق مجموعه ای پیوسته از فیلم های سینمایی ، بسیاری از ظرفیت های سینمای ما را برای اولین بار معرفی کرد. شناسنامه بین المللی او، راه سینمای ایران به جهان را گشود. برای بیش از چهار دهه کیارستمی از ابزارهای رسانه های متعددی بهره برد تا تصاویری را خلق کند که پرسش های کلیدی را در باره سینما مطرح سازد و بینندگان را به " از نو اندیشیدن" در باره دنیای پیرامون شان فرا خواند و از راه های جدید ، هنر را به آنان معرفی کند.                                
او که به عنوان اولین هنرمند ایرانی برنده جایزه نخل طلایی فیلم " طعم گیلاس" در پنجاهمین دوره جشنواره کن در سال 1997 می باشد، به همراه هوشیائوشین ، از اصلی ترین فیلم سازانی هستند که بین دوجریان کاملاً منفک از هم ، یعنی جریان هنری سینما و جریان فیلم سازی متداول پل زدند. او توانست در دوران فیلم سازی اش رویکرد های متنوع سینمای تجربی ، سینمای انسانی ، سینمای مستند و سینمای آهسته و... را باهم درآمیزد. روزنامه گاردین در سال 2003 کیارستمی را به عنوان بهترین کارگردان زنده غیر آمریکایی جهان انتخاب کرده بود و در سال 2011 در گزارشی که فهرست 40 کارگردان بزرگ معاصر سینمای دنیا را منتشر کرده، کیارستمی در مکان ششم این لیست و بالاتر از اکثر چهره های نامدار سینما قرار گرفت. در سال 2015 نیز در یک نظرسنجی که توسط وب سایت فرانسوی لاستینک (سینماتک) از 26 کارگردان برجسته معاصر سینمای جهان انجام شد ، کیارستمی محبوب ترین چهره سینمای ایران و از موفق ترین کارگردانان سینمای جهان بود. حسن روحانی در واکنش به درگذشت کیارستمی در توئیتر خود نوشت: "نگاه متفاوت و عمیق عباس کیارستمی به زندگی و دعوت انسان ها به صلح و دوستی ، دستاوردی ماندگار در هنر هفتم خواهد بود.   
                     
  اصغر فرهادی نیز در یک دهه اخیر با تولید آثاری چون "چهارشنبه سوری" ، "جدایی نادر از سیمین" و "فروشنده" راهی را در سینما گشود که شاید بتوان با عناوینی چون "رئالیسم اجتماعی" آن را تجدید معنا کرد. امروز فرهادی در سینمای ایران به جایگاهی رسیده است که هر اثر جدیدش را باید با کارنامه خود او سنجید و در سینمای جهان نام او در کنار بزرگانی به یاد آورده می شود که بیش از پنج نفر نیستند ؛ یعنی با کسانی که بیش از یک بار جایزه اسکار را بردند. عنوان برترین فیلم خارجی زبان اسکار توسط "جدایی نادر از سیمین" و "فروشنده" اصغر فرهادی را می توان یکی از نقاط اوج سینمای ایران دانست. همچنین کسب جایزه جشنواره فیلم کن توسط فروشنده از جمله دستاوردهای جهانی سینمای ایران است.
                         
 اسکار خود به تنهایی یکی از مهم ترین رویداد های هنری جهان است و حضور و دریافت جایزه بهترین فیلم از سوی یک هنرمند ایرانی ، یک اتفاق مهم در عرصه دیپلماسی فرهنگی و انتقال فرهنگ و هنر ایرانی به جهانیان است. از سوی دیگر نقش آفرینی مثبت در جهت دیپلماسی فرهنگی ، همزمان شدن دریافت جایزه اسکار و حضور ده هزار نفر از مردم لندن برای تماشای فیلم فروشنده در میدان ترافالگار لندن  یک اتفاق تاریخی بود. فیلم فروشنده بهتر از هر ابزار دیگری توانست در مقابل سیاست های نژادپرستانه دولت ترامپ بایستد و افکار عمومی جهان را علیه او بشوراند.
عدم حضور اصغر فرهادی در مراسم هشتادونهمین دوره مراسم اسکار به دلیل اعمال قانونی مهاجرتی دونالد ترامپ مبنی بر ممانعت از ورود اتباع چند کشور از جمله ایران به ایالات متخده آمریکا موجب شد چند فیلم ساز مشهور مانند مایک لی، از شهردار لندن بخواهند که در میدان ترافالگار این شهر امکان پخش فیلم فروشنده را فراهم کند . شهردار لندن نه تنها موافقت کرد که گفت در شب مراسم اسکار ، او هم همراه با سایر انگلیسی ها فیلم را تماشا می کند. در چنین وضعیتی بود که موجی از انتقاد در افکار عمومی جهان نسبت به ترامپ به وجود آمد. دیپلماسی هنر به عنوان ابزاری کارآمد در اختیار منافع ملی کشورمان قرار گرفت تا پیام صلح و دوستی ایران به گوش جهانیان برسد. در شرایط تحریم ایران، سینما و فیلم های ایرانی تنها دریچه ای بود که کشور ما را به دنیا معرفی کرد. درخشش فیلم فروشنده در اسکار نشانگر این است که وقتی هنر در قله می ایستد، سیاستمداران باید تعظیم کنند.    
                                      
 خوشبختانه هنرمندان ما بعد از انقلاب در عرصه سینمای دینی هم درخشیدند  که از جمله فیلم های ساخته شده عبارتند از: "رنگ خدا" ، "قدمگاه "،" زیر نور ماه" ، "یک تکه نان" ، "مسافرری" ، "مریم مقدس" ، "سفر"، "روز واقعه" ، "شیار 143" و "محمد رسول الله" (ص)– فیلم محمد رسول الله (ص) با کارگردانی مجید مجیدی در 44 سینمای تهران و 80 سینما در شهرستان ها اکران شد و استقبال بی نظیری در مونترآل کانادا از آن به عمل آمد.  این فیلم برای حضور در هشتاد وهشتمین دوره جایزه آکادمی اسکار (2016) معرفی شد؛ اما در نهایت موفق به حضوردردورپایانی این رقابت نشد. اگرچه پیش از آن "بچه های آسمان" اثر همین کارگردان در فهرست ینج فیلم نهایی نامزد دریافت اسکار1998 قرارگرفته بود. در عین حال مفتخریم که دانشگاه سنت اندورز با بیش از ششصد سال سابقه تاریخی و به عنوان قدیمی ترین دانشگاه اسکاتلند دکترای افتخاری سال 2017 خود را در روز اول تیرماه سال 1396 به استاد بهرام بیضایی نویسنده فیلم نامه  "روز واقعه" (اثر ماندگارتاریخی که در نزد ایرانیان با واقعه کربلا گره خورده است)  به عنوان برجسته ترین پژوهشگر و مهم ترین هنرمند خلاق نمایش و سینمای بومی گرای ایرانی اهدا کرد. در همین راستا مناسب می دانم دیدگاه حضرت آیت الله جوادی آملی را در رابطه با نقش سینما به عنوان یک رسانه در تبلیغ مذهبی یادآور شوم.
         
    " در هرعصری ابزار مختلفی جهت انتقال معارف و حقایق الهی در اختیار بشر بوده است. اکنون ابزار سینما بهترین راه برای جذب مخاطبان و تبلیغ معارف الهی است و ذائقه مردم نیز این را می پذیرد ؛ چرا که سینما تمام ابعاد و وجوه ادراکی انسان را تأمین می کند و اگر خود هنرمندان به آنچه می گویند باور داشته باشند، این طعم به ذائقه بیننده منتقل خواهد شد و تأثیر بیشتری خواهد گذاشت."    آنچه گذشت ، تنها سیرگذرایی بر روند تکوین هنرهفتم در ایران بود ؛ بدون تردید نکات از قلم افتاده فراوان است . امید دارم این مقاله دستمایه پژوهشی نو از سوی همشهریان علاقمند به حوزه هنر و سینما  واقع شود.    در پایان شایان ذکر می دانم که در سال های قبل از ورود تلویزیون به گلپایگان در مقاطعی سینماهای سیار وزارت بهداشت و درمان در فضای عمومی و به طور مشخص در خندقی که زمین آن متعلق به مرحوم حاج علی امینی بود، فیلم های بهداشتی نظیر مقابله با مالاریا و سایر امراض واگیردار را به نمایش  گذاشته و جمعیت انبوهی از آن ها استقبال می نمودند. مدیرمحترم سایت آخاله جناب آقای محمود نیکنامی خاطره خود ازتماشای فیلم به وسیله سینمای سیاررا دردهه 1330به شرح زیربیان نموده است: " هیچ چیز برایم جذاب تر از سینمای سیار توی شهرمون نبود . سالی یکی دو بار توسط اداره بهداری فیلمهای آموزشی که با آپارات های قدیمی نصب شده بر روی جیپ های آمریکائی وارد شهر می شدند و با یک بلندگوی شیپوری در خیابان و کوچه اعلام می کردند و بعد از غروب آفتاب با تاریک شدن هوا در یکی از خندق های خشکیده پرده ای می آویختند و پخش فیلم سیاه وسفید، حاضرین از کودک و نوجوان تا سالمندان روی زمین خاکی میخکوب می شدند. چقدر روزشماری می کردیم تا سینمای سیار دوباره به شهرمون بیاید و دقایقی محو پرده جادوئی شویم. دهه 30 با تفریحات زود گذر و اندک آن تمام شد ولی خاطره آنها کماکان لذت سالهای دوررا نصیبمان می کند. تکنولوژی امروز به قدری زیاد است که فرصتی برای اندیشیدن به گذشته را ندارد و به نظرم خاطره ای هم بجا نخواهد گذاشت. اکنون که پس از گذشت بیش از 60 سال بعد از اولین سینمای سیار ، سینمای سالنی گلپایگان مورد بهره برداری قرار گرفته است ، امیدوارم برای نسل جدید جاذبه ای مانند سینما های سیار دوران کودکی ما داشته باشد."
      
 
        
   فراموش نمی کنم که آن روزها جوانان برای کنجکاوی ودرعین حال پرکردن اوقات فراغت خود راهی خمین می شدند تا فیلم های اکران شده درسینمای آن شهرستان را تماشا کنند. خوشبختانه پس از تشکیل کمیته فرهنگی جهاد سازندگی از ابتدای دهه 1360 ، نمایش فیلم درروستاها ، بخصوص در مناطق بدون برق به مدت چند سال اقشار مختلف روستایی و به ویژه دانش آموزان را با این رسانه مأنوس نمود وتحولات آن مقطع تاریخی که به طور مشخص تحرکات رزمندگان در جبهه های دفاع مقدس را شامل می شد، در معرض نمایش می گذاشت. از این طریق جهاد سازندگی توانست گامی در توسعه فرهنگی روستاها همپای عمران و سازندگی بردارد.     جای بسی مسرت است که با همت بلند موسسه محراب اندیشه و مساعدت بی دریغ اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی  و حمایت مسئولین، مطالبه تاریخی مردم فرهنگ دوست و هنرپرورگلپایگان اجابت شد و روز چهارم خرداد ماه سال 1396 سینما بهاران افتتاح گردید. این سینما با اکران تقریباً همزمان فیلم های جدید در تهران و شهرهای بزرگ، گام ارزنده ای در جهت عدالت فرهنگی برداشته که استقبال قابل توجه مردم و به طور خاص جوانان نشانه بارز آن است.
                
نکته جالب توجهی که جناب آقای علیرضا محرابی مدیر مخترم موسسه محراب اندیشه مطرح فرمودند این است که همشهریان ساکن در تهران ، اگرچه دسترسی بیشتری برای تماشای فیلم درسینما دارند، اما به هنگام سرکشی به خانواده و بازدید اقوام و... اگر اوقات فراغتی داشته باشند، درسینما بهاران سپری می سازند. بدون تردید مشارکت وهمدلی مردم سبب ماندگاری و تداوم فعالیت این رسانه مردمی در شهر ما خواهد بود.
              
 با عرض تبریک و دست مریزاد به دست اندرکاران این اقدام ارزنده فرهنگی و تشکر ویژه از پیگیری و تلاش های مجدانه و مبتکرانه مدیر داخلی سینما جناب آقای بهرام آلی گرم ، امیدواریم سینما بهاران سهم شایسته ای را در توسعه انسانی و فرهنگی شهروندان به خود اختصاص دهد.
                    ما زنده به آنیم که آرام نگیریم       موجیم که آسودگی ما عدم ماست