بهاییا از 150 سال پیش تو ایران شروع به تبلیغ کردند و تو این کار ریخت و پاشای زیادی می کردند.تا اونجا که الان از نظر پراکندگی جغرافیایی دومین دین شناخته شده محسوب میشه.البته باید بگم که پیروانش خیلی کمند.این دین ساختگی تناقضات زیادی داره اما هر آدم بی اطلاعی را خیلی زود میتونه جذب کنه .

Normal 0 false false false EN-GB X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4

اما در گلپایگان در اواخر دوره قاجاریه از سمت نجف آباد و کاشان وارد شهر شدند و صاحب ملک و مغازه شدند و با خوش رفتاری و هزاران کار عوام فریبانه پایگاه خودشون را باز کردند. در دوره رضا شاه که حتی مسلمونا هم حق اعلام نظر نداشتند و حتی مساجد هم تعطیل شده بود این گروه به طور غیر مستقیم تبلیغاتشونا ادامه میدادند تا اینکه رضا شاه رفت و اوضاع بخ مسلمونای گلپایگانی بهتر شد . اینجا بود که سایه سنگین بهاییا تو گلپایگون رو مسلمونا سنگینی میکرد.

گلپایگونیا به رهبری آیت ا... محمدی به وجود این غده سرطانی پی بردند و بسیار زیرکانه نفراتی را کنار بهاییا گذاشتند تا کاراشونا زیر نظر داشته باشند.

از گوشه و کنار هم اعتراضایی به کارای مزورانه بهاییا میشد و اونا هم متوجه شدند تو گلپایگون کاری را از پیش نمیبرند.

بهاییا تو دهاتا به مردم فقیر کمک مالی میکردند و یا بخششون حمام میساختند و در کنارش حسابی تبلیغات میکردند. ظاهرا پایگاشون بیشتر تو کوچری بوده و بیشترشون اونجا سکونت داشتند.

ضربه نهایی:

آیت ا... محمدی که انسان شجاع و باهوشی بودند در یک اقدام ضربتی در شب جمعه ای تو مسجد حاجی بعد از نماز مغرب و عشا اعلام میکنه که : مردم همدون فردا مسجد جامع جمع بشیند تا یه فکری به حال بهاییا بکنیم.  

اینجور که نقل میکنند فردای اون شب تا ظهر همه ی بهاییا از شهر فرار کردند و به نجف آباد برگشتند.