امامزاده محمد دیباج

امامزاده محمد دیباج مربوط به سدهٔ ۸ ه. ق. است و در شهرستان دامغان، روستای چهارده به دیباج واقع شده و این اثر در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۳۷۸ با شمارهٔ ثبت ۲۴۲۳ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.[۱]{{محمد بن جعفر صادق (ع) ملقب به دیباج برادرش امام موسی کاظم (ع) ومادرش حمیده نام داشت. محمد به سال 133ه.ق در مدینه متولد شد و در سال 199ه.ق علیه مامون عباسی قیام نمود و در ماه شعبان سال 203ه.ق به شهادت رسید. او صاحب 7 پسر و 9 دختر بود و همسرش خدیجه دختر عبیدالله بن حسن بن علی بن حسین نام داشت. مورخین درباره شخصیت محمد دیباج چنین میگویند: وی مردی عابد ، فاضل ، زاهد ، سخاوتمند ، شجاع که در نزد مردم محبوبیت زیادی داشت و از شیوخ و بزرگان آل ابی طالب بود . محمد دیباج از پدرش امام صادق(ع)علوم زیاد آموخت و نجاشی و طوسی او را در شمار اصحاب علمی آن حضرت آورده اند و بسیاری از بزرگان از او نقل حدیث نموده اند. محمد دیباج اولین کسی بود که خبر شهادت امام رضا را اعلام نمود و به همین دلیل مورد تعقیب دستگاه مامون عباسی قرار گرفت و بالا خره به گفته بیشتر مورخان ایشان در سال 203ه.ق در منطقه ای بین جرجان و صد در وازه در محلی بنام چهارده (دیباج فعلی) به شهادت رسید و در همانجا به خاک سپرده شد با روی کار آمدن آل بویه در ایران ساختمان مقابر ائمه شیعه مورد توجه قرار گرفت و در سال 374 ه. ق فردی به نام ابولقاسم اسماعیل بن عباد بر سر مزار محمد دیباج عمارتی ساخت }}

حبیب الله شیرازی

همچنان‏ كه وصال يكى از بهترين شعراى دربار فتحعلى شاه شمرده مى‏ شود، در عهد محمدشاه و جانشين او ناصرالدين شاه نيز شاعر قصيده سراى ديگرى برخاست كه در مدت زندگى كوتاه 47 ساله خود شهرت و آوازه بسيار يافت.
ميرزا حبيب اللّه‏ شيرازى، متخلص به «قاآنى» ، روز 29 شعبان از سال 1223 ه.ق، در شيراز متولد شد. پدرش، ميرزا محمدعلى گلشن، اصلاً از طايفه زنگنه بود كه در شيراز به دنيا آمده و همانجا پرورش يافته بود. گلشن نيز شعر مى‏ سرود و به قافيه‏ پردازى معروف بود.
قاآنى در هفت سالگى به مكتب رفت و يازده ساله بود كه پدرش را از دست داد. و با خانواده خود به فقر و تنگدستى افتاد.
قاآنى چند سال هم در اصفهان به تحصيل رياضى و معارف اسلامى گذراند و بعد به شيراز بازگشت و به تدريس عروض و شرح ديوان خاقانى و انورى پرداخت، تا آنكه در سال 1239 ه.ق شاهزاده حسنعلى ميرزا، شجاع‏ السلطنه، فرزند فتحعلى شاه، به شيراز آمد و در تربيت وى اقدام كرد و انواع ملاطفت و مهربانى به جاى آورد.
در اواخر همان سال شاهزاده حسنعلى ميرزا از طرف پدر فرمانرواى خراسان شد و قاآنى را به همراه برد. شاعر در مشهد تحت حمايت و تربيت آن شاهزاده به تحصيل رياضى و حساب مشغول شد و بنا به ميل و اراده او تخلص خود را، كه تا آن زمان «حبيب» بود، به قاآنی تبديل كرد. قاآنى در خراسان رغبت بيشتر به شعر و شاعرى پيدا كرد و چون گشايشى در كارش پيدا شده و به گفته خود «بختش قوى، كيسه‏ اش فربه، خواسته ‏اش زياد، سيم و زرش از قطمير به قنطار و دراهم و دينارش از آحاد به الوف» رسيده بود، مبالغ زيادى براى گردآوردن دواوين استادان قديم صرف كرد و كتب بسيار از ادبى و غير ادبى فراهم آورد و به تعليم و تعلم مشغول شد. بدين سان شاعر مدتى در خدمت و منادمت حسنعلى ميرزا، فرمانفرماى خراسان به سر برد تا آنكه در سال 1242 ه.ق حكومت كرمان و يزد به شاهزاده مزبور تفويض شد و او با همان لشكر خراسان، كه ملازمش بود، به محل مأموريت خود عزيمت كرد، ظاهراً در اين سفر قاآنى نيز همراه وى به يزد و كرمان رفته است . 
قاآنى در سال 1251 ه.ق، كه محمدشاه بر تخت نشست، به تهران آمد و به حلقه شاعران دربار پيوست و از شاه لقب «حسان العجم» يافت و در سال 1254 ه.ق، كه محمدشاه براى فتح غوريان و قندهار حركت كرد، ملتزم ركاب بود ولى چون موكب شاه به بسطام رسيد، بيمار شد و با اجازه شاه به تهران بازگشت و پس از مراجعت شاه از جنگ افغانستان، قصيده مفصلى سرود كه در آن از دليرى و پيروزى ايرانيان و حسن سلوك محمدشاه با اسيران افغانى، از كارشكنيهاى مستر مكينل، سفير انگليس، و اشغال سواحل جنوبى ايران از طرف كشتيهاى جنگى انگلستان و تهديد به اعلان جنگ، سخن رانده بود. با حالى پريشان به تهران آمد و پس از چندى با شاهزاده دانشمند و ادب دوست، عليقلى ميرزا اعتضاد السلطنه، وزير علوم آشنا شد و از بخششها و عطاياى وى بهره‏ مند گرديد و به وسيله او به مهد عليا، مادر ناصرالدين شاه، معرفى شد و بعد به خود شاه، كه تازه جلوس كرده و از زمان ولايتعهدى خود او را مى ‏شناخت، راه يافت و شاعر رسمى دربار شد و از آن پس به طور دايم در تهران رحل اقامت افكند و خانواده خود را نيز به تهران آورد و به تربيت فرزندش، ميرزا محمدحسن، پرداخت.
شاعر در سال 1270 ه.ق به بيمارى ماليخوليا و پريشان‏ گويى مبتلا شد و روز چهارشنبه پنجم شعبان همان سال درگذشت.
ديوان قاآنى به كرات در تهران و تبريز و هندوستان چاپ شده.

 

ایت الله عبدالکریم حق شناس

آیت الله عبدالکریم حق‌ شناس

زندگی ‌نامه 
آیت ‌الله میرزا عبدالكریم حق شناس (تهرانی) در سال 1338 ه.ق برابر با 1298 ه.ش در تهران در خانواده ‌ای مذهبی دیده به جهان گشود. 

تحصیلات وی تحصیلات مقدماتی و ادبیات را در محضر آیت ‌الله حاج شیخ محمدرضا تنكابنی فرا گرفت و عرفان را نیز از محضر آیت ‌الله شاه ‌آبادی تلمّذ كرد. ظاهراً بخشی از معقول را نیز غیر از درس آیت ‌الله شاه‌ آبادی از محضر آیت ‌الله میرزا مهدی آشتیانی مدرس بزرگ حكمت و فلسفه آموختند. زیرا روزی در بین سخنانشان فرموند: «ایشان - میزرا مهدی آشتیانی - بخش وجود ذهنی را كه می ‌فرمودند با عباراتی بسیار مغلق و خراباتی بیان می ‌كردند.» كه دال بر استفاده ایشان از محضر آن حكیم بزرگ است، اما مدت این كسب فیض مشخص نیست. 
ایشان همچنین دروس فقه و اصول را در هجرتی كه به سال 1358 ه.ق به قم داشتند از محضر بزرگانی چون آیت ‌الله حجّت و آیت ‌الله خوانساری و آیت ‌الله العظمی بروجردی فرا گرفتند. مدتی نیز از محضر فقه و اصول امام خمینی(ره) بهره‌مند شدند و البته مراوداتی در بحث اخلاق با امام راحل نیز داشتند. 
وی اجازه اجتهاد خود را از بزرگانی چون آیت ‌الله سید ابوالقاسم خویی، ‌آیت‌الله سید محمد حجت، شیخ عبدالنبی عراقی و آیت ‌الله شاه آبادی دریافت كرد. 
آیت ‌الله حق شناس از شاگردان آیت ‌الله سید علی حائری، میرزای تنکابنی و شیخ محمدحسین زاهد بود. وی از شاگردان درس عرفان آیت ‌الله شاه آبادی و امام خمینی (ره) بود. 
آیت ‌الله حق ‌شناس افزون بر زبان عربی به زبان ‌های فرانسه و انگلیسی هم مسلّط بود.

هجرت به تهران در سال 1373 ه.ق كه جناب حاج شیخ محمدحسین زاهد تهرانی معروف به زاهد نفت فروش كه در مسجد امین ‌الدوله واقع در بازار وفات كردند، بنا به درخواست اهل مسجد و محل، آیت ‌الله بروجردی به آیت ‌الله حق‌ شناس دستور دادند تا برای حل مشكلات دینی و رسیدگی به امور شرعی آن مسجد، به تهران عزیمت كنند. 
در این زمینه ایشان خود می ‌فرمایند: «مردم به قم آمدند و تقاضای كسی را فرمودند. مرحوم امام خمینی قدّس سره كه آن روز در محضر آقای بروجردی بودند و نسبتشان به حقیر چون پدری به فرزند بود به من فرمودند شما بروید و از آیت‌الله بروجردی هم درخواست كردند كه ایشان هم حكم كنند. ایشان هم حكم فرمودند. حس كنجكاوی و مقام گستاخی فرزند به پدر باعث شد كه عرضه داشتم: آقا چرا خودتان تشریف نمی‌برید؟ حضرت امام فرمودند: مردم گفته‌اند عبدالكریم. (عین عبارت ایشان است) به جدّم اگر می‌ گفتند روح ‌الله من پیشقدم می‌شدم.» 
بالاخره ایشان به تهران آمدند و تا پایان عمر به تهذیب نفس جوانان و اهل علم و طلّاب و كسبه مشغول بودند. ایشان مدتی نیز رئیس مدرسه فیلسوف ‌الدوله و سپهسالار قدیم (شهید بهشتی فعلی) بودند و در آنجا به تدریس مكاسب و كفایه در فقه و اصول و منظومه سبزواری در حكمت همت داشتند.

هشیاری و آگاهی آیت ‌الله حق‌شناس با وجود مشغله فراوان در امور شرعی و دروس حوزوی و تدریس كتب فنی از مسائل روز و سیاسی بی خبر نبودند و دقت خاصی داشتند. 
می ‌فرمودند: «با شروع جنگ تحمیلی این شبهه برای من ایجاد شد كه مبادا در جبهه به من نیاز باشد به خدمت امام راحل مشرف شدم آیت ‌الله شهید صدوقی(ره) هم در مجلس حضور داشتند. من دو وجبی زعیم عالیقدر بودم گفتم: بنده مدرس حوزه و امام جماعت مسجد امین‌الدوله هستم. اگر چنانچه وظیفه طور دیگر است دستور می‌ فرمایید به جبهه بروم. امام فرمودند: مگر تو می ‌توانی تفنگ بلند كنی؟ گفتم: بنده یكبار تفنگ بلند كردم و گلنگدن را كشیدم و ماشه را چكاندم به جای این كه من تفنگ را نگه دارم تفنگ مرا مسافتی عقب برد. امام تبسمی كردند و اظهار داشتند: جبهه تو همان مدرسه است و مسجد امین الدوله.»

آثار استاد حق‌ شناس آثار قلمی و عملی ایشان با وجود تربیت شاگردان بسیار، كم نیست، ولی چند اثر قلمی و علمی نیز از معظم ‌له موجود است: 
- رساله‌ ای در ارث زوجه . 
- تقریرات فقه مرحوم آیت ‌الله حُجت . 
- تقریرات اصول آیت ‌الله خوانساری . 
- تقریرات فقه و اصول آیت ‌الله بروجردی . 
این عالم ربانی در نهایت، در سن 88 سالگی دار فانی را وداع گفت و پیكر این عالم بزرگوار،‌ در دوم مرداد ماه سال 86 از مسجد ارك تهران واقع در خیابان پانزده خرداد به سوی حرم حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السّلام تشییع شده، و در همان مکان مقدس به خاک سپرده شد.

برگرفته از سایت راسخون

عبدالعظیم قریب گرکانی

عبدالعظيم قريب گركانى

زنده ياد عبدالعظيم ، فرزند روان ‏شاد على گركانى است ـ پدرش نيز از ذوقى سرشار و طبعى وقّاد و قريحه‏ اى درخور بهره ‏مند بوده است و حدود يك صد هزار بيت مثنوى در بحر متقارب به سبك فردوسى سروده كه در وصف و شرح زندگانى پيامبران و ائمه عليهم‏ السّلام است ـ جدّ بزرگ ميرزا عبدالعظيم نيز ميرزا عبدالعظيم نام داشته كه فقيه و مجتهد و معتمد زمان خود بوده است . 
استاد قريب پانزدهم رمضان سال (1296 ه ق) مصادف با ولادت حضرت امام حسن مجتبى عليه‏ السّلام در گركان ـ پنج كيلومترى غرب آشتيان در استان مركزى ـ چشم به جهان گشود . 
ايشان تحصيلات مقدماتى را در زادگاهش نزد برادر بزرگش مرحوم ميرزا غلامرضا گركانى كه از فضلاى عصر خود بوده طى كرد؛ سپس براى ادامه تحصيل به تهران رفت و از محضر استادانى چون ميرزا طاهر تنكابنى و مرحوم آقا سيد احمد قاهانى استفاده نمود ، ايشان استاد را وادار نمود علاوه بر كسب علم ، در مدرسه علميه تدريس نمايد.
استاد قريب هيچ‏گاه از مطالعه و تحصيل دست نكشيد تا آنكه به مقام استادى دارالفنون و دارالمتعلمين (دانش سراى عالى) و مدرسه علوم سياسى (دانشكده حقوق) نائل آمد . وى بعدها در مدارس نظام و تربيت و سپس در دانشكده ادبيات به افاضه پرداخت و به سمت استادى برگزيده شد . 
استاد قريب به حق پدر دستور زبان فارسى ناميده مى‏ شود ، زيرا در نيم قرن اخير كمتر كسى در داخل يا خارج از كشور پيدا مى ‏شود كه با ادبيات فارسى آشنا شده باشد و مستقيم يا غير مستقيم از محضر ايشان بهره نگرفته باشد . 
نظر به اينكه استاد نزديك به شصت و سه سال از عمر خود را صرف آموزش و تربيت فرزندان اين مرز و بوم نموده است ، با آنكه مجبور بود در دربار تدريس نمايد و هفت سال تمام محمّدرضا پهلوى شاگرد مستقيم وى بود ، هرگز هداياى دربار را نمى‏ پذيرفت و حتى چندين مورد كه مصراً از وى خواسته بودند كه از آنان چيزى بطلبد،مناعت طبع و عزّت نفس بى ‏نظيرش به او اجازه نمى ‏داد كه اظهار نيازى بر زبان آورد ، در حالى ‏كه زندگى بسيار ساده و بى ‏تجمّلى را مى ‏گذراند .

آثار استاد عبدالعظيم قريب
1 . فرايد الادب و بداية الادب ، در شش مجلّد كه نثرى شيرين ، روان ، مستحكم و منسجم دارد و بسيار به نثر سعدى نزديك است . 
2. دوره‏ هاى دستور زبان فارسى كه با عناوين مختلف از جمله دوره دو جلدى و چهار جلدى دستور زبان فارسى ، كتاب دستور پنج استاد و قواعد فارسى (صرف و نحو 2 جلد) چاپ و منتشر گرديده . 
3 . تصحيح كليله و دمنه بهرامشاهى با مقدمه ‏اى جامع و مفصّل . 
4 . تصحيح گلستان سعدى با مقدمه مفصّل . 
5 . شرح حال و زندگى ‏نامه شيخ اجل سعدى شيرازى . 
6 . تصحيح بوستان سعدى با مقدمه ‏اى كامل . 
7 . تصحيح و چاپ تاريخ برامكه با حواشى و تعليقات مفصّل به همراه ضميمه‏ اى در احوال برمكيان . 
8 . كتاب املا در دو جلد . 
9 . سخنان شيوا براى مؤسسه وعظ و خطابه دانشكده معقول و منقول با عنوان كتاب فارسى . 
10 . گنج هنر براى تدريس در دبيرستان‏ها . 
11 . كتاب البديع در صنايع و بدايع شعر فارسى . 
12 . قرائت فارسى با همكارى چند تن از فاضلان در دو مجلّد .

مشهورترين مقالات استاد عبارتند از: 
1 . نخستين شاعر زبان پارسى
2 . مقاله‏ اى در رد انتساب مثنوى يوسف و زليخا به فردوسى كه در اين مقاله ثابت كرده كه اين مثنوى در زمان ابوالفوارس طغان شاه سروده شده و نمى ‏تواند از سروده ‏هاى فردوسى باشد . 
3 . مقالات پراكنده در مجلاّت و نشريات عصر خود . 
سرانجام استاد قريب در فروردين سال 1344 در سن هشتاد سالگى بر اثر شكستگى استخوان پا و به دليل تزريق خون آلوده به ميكروب مالاريا ضعيف و ناتوان شد و به جوار حضرت حق شتافت و در آستانه حضرت عبدالعظيم حسنى علیه السّلام به خاك سپرده شد .

احمد اشتیانی

احمد آشتيانى

ميرزا احمد چهارمين و كوچك‏ترين پسر آيت ‏اللّه‏ حاج ميرزا محمدحسن آشتيانى (1319ق ـ 1248ق) مجتهد مشهور تهران و رهبر مبارزه پيروز 
تنباكو است . او در سال 1300ه.ق در تهران ديده به جهان گشود. پس از گذراندن دوران طفوليت و رسيدن به سنين رشد مشغول فراگيرى ادبيات فارسى و عربى شد و مقدمات علوم اسلامى را آموخت. سطوح فقه و اصول را از محضر پدر دانشمندش استفاده كرد و در محفل خصوصى درس او حاضر شد تا اينكه در سال 1319ق كه هنوز نوجوانى بيست ساله بود سايه مهر پدر را از دست داد. وى پس از پدر در حوزه اساتيد و دانشمندان تهران در علوم مختلف شركت كرد. اين بزرگان عبارت‏ اند از:
1 ـ آقا شيخ مسيح طالقانى ـ م 1339 ق ـ (در فقه و اصول).
2 ـ آقا سيد محمد يزدى ، ـ م ح 1320 ق ـ (در فقه و اصول).
3 ـ سيد عبدالكريم لاهيجى ـ م ح 1323 ق ـ (در فقه و اصول).
4 ـ حكيم آقا ميرزا حسن كرمانشاهى ـ م 1336 ق ـ (در حكمت مشاء).
5 ـ آقا ميرشهاب نيريزى شيرازى ـ م ح 1320 ق ـ (در حكمت متعاليه).
6 ـ آقا ميرزا هاشم اشكورى رشتى ـ م 1332 ق ـ (در عرفان نظرى).
7 ـ ميرزا على‏اكبر خان ناظم الاطباء ـ م 1343 ق ـ (در طب).
8 ـ ميرزا عبدالغفارخان نجم‏ الدولة ـ م 1326 ق ـ (در رياضيات و نجوم).

سفر به عتبات و تحصيل در حوزه نجف اشرف
آيت ‏اللّه‏ آشتيانى در حالى كه در حوزه اساتيد تهران ، مراتب علم و دانش را به نيكويى طى كرده بود و در اكثر مباحث صاحب ‏نظر بود در سال 1340ق راهى عراق شد و در جوار آستان ملك پاسبان مولى الموحدين حضرت اميرالمؤمنين ـ صلوات‏ اللّه‏ عليه ـ مقيم شد و از محضر علامه ميرزا حسن نائينى (م 1355ق) و آيت ‏اللّه‏ آقا ضياءالدين عراقى (م 1361ق) استفاده كامل كرد و مراتب خود را در فقه و اصول به كمال رساند. عمده استفاده آشتيانى در نجف از محقق نائينى بوده است.
ايشان در مدت اقامت ده ساله خود در نجف اشرف چند سالى نيز به تدريس فلسفه مشغول بود كه جمع زيادى از بزرگان در درس وى شركت كرده ‏اند كه از آن جمله‏ اند علامه سيد محمد حسين طباطبايى كه در درس اسفار وى شركت كرده است . 
آشتيانى در 1350ق به ايران بازگشت و در تهران به تدريس فقه، اصول، طب و علوم عقلى و همچنين تأليف كتب و ارشاد مردم پرداخت.
بعد از برادر بزرگترش آيت‏ اللّه‏ حاج شيخ مرتضى آشتيانى(م 1365ق) ، توليت و سرپرستى مدرسه مروى و موقوفات آن كه با اعلم علماى تهران است به ايشان منتقل شد و ساليان طولانى رياست معنوى و علمى را در تهران به عهده داشت. او از پنج تن از بزرگان زمانش اجازه روايت و گواهى اجتهاد داشت. اين اساتيد عبارت‏ اند از:
1 ـ آيت‏ اللّه‏ ميرزا حسين نائينى(م 1355ق).
2 ـ آيت‏ اللّه‏ حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى(م 1355ق).
3 ـ آيت‏ اللّه‏ آقا ضياءالدين عراقى(م 1361ق).
4 ـ آيت‏ اللّه‏ آقا سيد ابوالحسن اصفهانى(م 1365ق).
5 ـ آيت ‏اللّه‏ حاج ‏آقا حسين طباطبايى بروجردى(م 1380 ق).
آيت ‏اللّه‏ آقا ميرزا احمد آشتيانى از نيكان و اخيار روزگار بود. استاد شهيد مطهرى درباره ايشان نوشته‏ اند: «وى عارفى خليق، متواضع، سليم‏ النفس، متعبّد و مثل اعلاى پارسايى بود...».
آيت‏ اللّه‏ آقاميرزا باقر فرزند آن بزرگوار فرموده ‏اند:
از مرحوم مبرور پدرم ـ طاب ثراه ـ جويا شدم كه آيا در مدّت عمر خود به شرف لقاء ولىّ عصر امام زمان عليه ‏السّلام رسيده ‏اند يا خير؟ پس از تأمل و شايد تبسمى فرمودند: «گاهى آثارى مشاهده نمودم كه غير از آن وجود مقدس شايسته آن نبود» . 
محفل درس او ساليان طولانى در تهران منبع فيض آثارى بود براى جويندگان فضيلت و دانايى و جمع كثيرى از بزرگان و دانشمندان روزگار ما از محضر آن فقيه، فيلسوف و حكيم  استفاده كرده ‏اند كه مقام را مجال بسط و شرح آن نيست.
آيت‏ اللّه‏ آشتيانى در شعر و شاعرى نيز دست داشت و سروده ‏هاى زيادى از خود به جاى گذاشته است. ايشان در شعر به «واله» تخلص مى ‏كرد.

درگذشت
آن حكيم فرزانه پس از عمرى مشحون از حسنات و سراسر تقوا و پارسايى در روز سه شنبه سوم تيرماه 1354 ش مطابق با چهاردهم جمادى ‏الثانى 1395ق به جوار حق شتافت. روز بعد بازار تهران تعطيل شد و پيكر پاكش با حضور جمع زيادى از مردم تهران ، علما و شاگردان او در ميان اشك و اندوه تشييع شد و در جوار بارگاه حضرت سيدالكريم عليه ‏السّلام و در مقبره خانوادگى خودشان به خاك سپرده شد.
آيت‏ اللّه‏ آقاميرزا محمدباقر آشتيانى(م 1404ق) و حجت ‏الاسلام والمسلمين آقاميرزا محمدصادق آشتيانى(م 1365ق) دو يادگار آن بزرگوار بودند.

تأليفات و آثار
آيت ‏اللّه‏ علامه آقاميرزا احمد آشتيانى آثار مكتوب زيادى در فقه، اصول، كلام، فلسفه، حكمت، اخلاق، نجوم، هيئت، طب، ادبيات و... از خود به يادگار گذاشته‏ اند و با آنكه در طول عمر با بركت خود محفل درس و بحثش براى شاگردان برقرار بود و معمولاً نماز جماعت ، وعظ و خطابه براى مردم را نيز ترك نكرد ولى آثار زيادى كه از وى به جاى مانده است، نشان ‏دهنده وسعت معلومات و در عين حال جديت، پشتكار و پركارى آن حكيم فرزانه است. ايشان بر اكثر كتب مشهور درسى حوزه ‏هاى قديم و جديد در علوم مختلف ، حاشيه و شرح دارد كه تعداد اين آثار به شصت عنوان مى ‏رسد ما به برخى از آنها اشاره مى ‏كنيم .
1 ـ آداب دعا، در ضمن «چهارده رساله فارسى» به كوشش آيت‏ اللّه‏ استادى .
2 ـ بيان نافع ـ در تفسير آيه 21 سوره بقره ـ ضمن «چهارده رساله فارسى».
3 ـ بيان المسالك ـ در بحث وحدت وجود ـ در ضمن «صد و بيست حديث و چهار رساله عرفانى» .
4 ـ تذكرة الغافلين ، مباحثى در اصول دين .
5 ـ طرائف الحكم يا اندرزهاى ممتاز ـ در دو مجلد ـ 
6 ـ لوامع الحقائق في اصول العقائد ـ در اصول دين .
7 ـ مقالات احمدية ـ در اخلاق و اصول دين .
8 ـ نامه رهبران ـ اصول عقايد و ادله آنها .
برخى از آثار ايشان كه متأسفانه به چاپ نرسيده است عبارت است از:
تقريرات فقه و اصول از درس محقق نائينى، حاشيه بر مكاسب، حاشيه بر شرايع ‏الاسلام، حاشيه بر كفاية الاصول، حاشيه بر قوانين الاصول، حاشيه بر شرح ‏الاشارات، حاشيه بر شرح الفصوص، حاشيه بر اسفار، حاشيه بر مصباح الانس، حاشيه بر قانون بوعلى، حاشيه بر مطول، حاشيه بر شرح نظام و... .

سید ضیاء الدین طباطبایی

سيد ضياء الدين طباطبايى

فرزند سيد على آقاى يزدى ، در سال 1270 خورشيدى در شيراز متولد شد . در سن دو سالگى به همراه پدرش از شيراز به تبريز رفت و تا سن 12 سالگى در آن شهر اقامت داشت . پس از مدتى اقامت در تهران در سال 1324 قمرى در سن 15 سالگى به شيراز بازگشت . آمدن او مصادف شد با مشروطيت . در شيراز كه بود گاهى در اين سن مقالاتى مى ‏نوشت و بعد روزنامه ‏اى به‏ نام نداى اسلام منتشر كرد . پس از چندى به تهران آمد و روزنامه رعد را در سال 1293 خورشيدى در سن 23 سالگى منتشر نمود و پس از توقيف رعد چون امتياز روزنامه برق را داشت، برق را منتشر كرد و بعد كه روزنامه رعد از توقيف درآمد همان رعد را انتشار داد . 
سيد ضياء الدين در جرگه مشروطه خواهان وارد شد و خود را در زمره هواخواهان انگليس قلمداد كرد و به‏ طور ثابت تا آخر عمر در هواخواهى انگلستان باقى و برقرار ماند و از اين راه به موفقيت ‏هاى شايانى نايل گرديد تا به‏ جايى ‏كه در كودتاى 1299 خورشيدى در سن 30 سالگى به مساعى مستر هاوارد او را به نخست وزيرى رسانيده و مقام اعلايى به وى ارزانى داشتند . از زمان پادشاهى فتحعلى ‏شاه قاجار به بعد صدراعظم ها ، رئيس الوزراءها و نخست‏ وزيران اكثراً با نظر بيگانگان تغيير و تبديل مى‏ يافتند و بعضى‏ ها هم كه بودن آنان ، در سركار ، براى منافع بيگانگان مضر بنظر مى ‏آمدند از ميان مى‏ رفتند و به حياتشان بكلى خاتمه داده مى ‏شد . 
سيد ضياء چون محلل بود پس از صد روز از نخست وزيرى افتاد و ناگزير گرديد كه به خارج از ايران مسافرت كند . 
سيد ضياء الدين كه مدير روزنامه رعد بود در ايام نخست وزيرى حسن وثوق كه او را بيگانگان ، مانند بسيارى از نخست وزيران ايران ، روى كار آورده بودند در سال 1337 قمرى برابر با 1298 خورشيدى به رياست هيأتى براى مذاكره با حكومت قفقاز روانه آن ديار شد . سيد ضياء الدين كه نخست وزير شد ، بسيارى از رجال سودجو و بى ‏مصرف اين مملكت بيچاره و بى سر و سامان را ، براى تقويت و ادامه كار خويش و ضمناً براى اينكه وجه ‏اى نيز در انظار پيدا كند زندانى نمود و پس از اينكه در خردادماه 1300 خورشيدى سقوط كرد زندانى ‏ها هم يكى پس از ديگرى آزاد گرديدند و پرده‏ هاى ديگرى نمايش داده شد .
پس از عزل از نخست وزيرى به اروپا رفت و پس از چندى در فلسطين اقامت گزيد و در آنجا مشغول به كشاورزى گرديد . در سال ‏هاى اول كه در خارج از ايران به سر مى ‏برد بواسطه اقدامات و تشبثات خودش يا تمايل خود دولت افغانستان ، و يا ديگران ، كه مى ‏خواستند او را بعنوان مستشار به افغانستان وارد كنند . دولت ايران كه از اين قضيه اطلاع پيدا كرد فوراً از تهران به سفير ايران در كابل دستور داده شد كه عدم رضايت دولت ايران را در اين باب اعلام دارد . 
پس از مذاكره سفير با مقامات صلاحيت دار ، دولت افغانستان از استخدام وى به كلى صرف‏نظر نمود . تا شهريور 1320 خورشيدى در خارج از ايران مى ‏زيست و ظاهراً به امور كشاورزى اشتغال داشت . سيد ضياءالدين به‏ طورى‏ كه پيش گفته شد در اول فروردين 1325 خورشيدى به دستور احمد قوام رئيس دولت وقت بنا بر كينه ديرينه و انتقام‏جويى و يا بنا بر دسائس و اقداماتى كه بر عليه او به عمل مى ‏آورد توقيف و چند روزى در شهربانى زندانى گرديد . بعد قرار بر اين شد كه دوباره از ايران خارج شود لكن سيد ضياء الدين اين پيشنهاد را نپذيرفت و سرانجام در خانه خود در سعادت آباد شميران تحت نظر قرار گرفت . سيد ضياء الدين پس از بازگشت از خارج و مدتى كه در ايران بود و حيات داشت هميشه در پذيرايى ‏هايى كه در خانه خود از واردين به عمل مى ‏آورد بجاى چاى دم كرده ، نعناى دم كرده تعارف مهمانها مى‏ كرد و به اين مناسبت مخالفين وى در غيابش او را سيد نعنا خطاب مى‏ كردند و نام مى‏ بردند و معروف به سيد نعنا شده بود . 
پس از ورود به ايران سه دانگ سعادت آباد شميران واقع در جنوب غربى دركه را از محمّد جعفر ميرزا نامى خريد و در آنجا قناتى احداث كرده تأسيساتى نمود و مشغول به زراعت و تربيت پرندگان و چرندگان گرديد و نژاد عالى هر يك از آنها را در آنجا براى نمونه جمع‏ آورى نمود و زحماتى در اين كار مى‏ كشيد . در قزوين در بلوك زهرا نيز كشاورزى با كندن چاه عميق راه انداخته بود و يونجه ‏زار مفصلى ترتيب داده بود بالاخره در شهريور ماه 1348 خورشيدى در سن 80 سالگى به سكته قلبى در تهران درگذشت و درحضرت عبدالعظيم علیه السّلام در مقبره ناصر الدين شاه به‏ خاك سپرده شد.

ابوالفضل تهرانی

حاج ميرزا ابوالفضل تهرانى فرزند حاج ميرزا ابوالقاسم نورى كلانترى ، فقيه اصولى رجالى مورّخ رياضى شاعر ماهر اوايل قرن چهاردهم هجرى در سال 1273 ق زاده شد و پس از دوران كودكى ، فقه و اصول و ديگر علوم نقلى را از پدرش ، ميزرا عبدالرحيم نهاوندى و سيد محمّد صادق طباطبايى و حكمت و فلسفه را از آقا محمّد رضا قمشه ‏اى و ميزرا سيد ابوالحسن جلوه فرا گرفت . در (1300 ق) ، به نجف اشرف مهاجرت كرد و از درس ميرزا حبيب اللّه‏ رشتى بهره فراوان برد ، سپس در (1302 ق) به دعوت ميرزاى شيرازى به سامرّا رفت و از محضر ميرزا محمّد حسن شيرازى استفاده كرد و از ملازمان و اطرافيان وى به شمار آمد (امين عاملى ، ج 2 ، ص 475) و همزمان دانش رجال و حديث را هم از حاج ميرزا حسين نورى فرا گرفت . او در سامرا ، از جمله فقيهان و اديبان چيره دست به شمار مى ‏رفت . 
وى در سال (1306 ق) به حج رفت و در سال (1309 ق) به زادگاهش باز گشت و به تأليف و تدريس پرداخت و او نخستين كسى بود كه در (1312 ق) ، مدرسه سپهسالار را افتتاح كرد و طلاّب را در آن سكونت داد و بناى تدريس در آن گذاشت .
وى در علوم بسيار صاحب نظر بود و شعر عربى را نيكو مى‏ سرود و مبتكران معانى دقيق و نكات بديع مى ‏بود و قلم فارسى ‏اش هم زيبا و بيانش نيز شيوا بود و مانندش در زمان خويش از زيادى هوش و كثرت حافظه ديده نشد و هزاران بيت از اشعار فارسى و عربى را از حفظ داشت و در اكثر فنون و علوم شرعى و رياضى و فلكى چيره دست بود . آثار فراوان او ، نشان‏گرِ اوج فضل و دانش وى است كه عبارت‏ اند از:
1 . شفاء الصدور فى شرح زيارة عاشور .
2 . اجوبة المسائل المشكلة .
3 . ارجوزة فى اصول الفقه .
4 . الاصابة فى من اجمعت عليه العصابة.
5 . تقريرات درس فقه و اصول ميرزاى شيرازى .
6 . تميمة المحدّث يا تميمة الحديث ـ منظومه‏اى است در علم درايه .
7 . تنقيح المقالة فى تحقيق الدلالة ـ رساله‏اى است درباره بحث دلالت در منطق و اصول فقه .
8 . حاشيه اسفار .
9 . حاشيه رجال نجاشى .
10 . حاشيه فرائد الاصول .
11 . حاشيه مكاسب .
12 . الدرّ الفتيق در علم الرجال .
13 . رساله عشقيه .
14 . صلاح الحمامة فى احوال الوالد العلامة ـ كتابى است در شرح زندگانى پدرش كه به چاپ رسيده است .
15 . قلائد الدرر فى نظم اللؤلؤ المنتثر .
16 . تراجم العلماء مرقاة الاتطار و مرآة الافكار ـ ارجوزه‏اى است در علم منطق .
17 . منظومه در علم نحو .
18 . ميزان الفك .
19 . منظومه‏ اى است در علم هيئت و نجوم .
20 . منية البصير فى بيان كيفية الغدير.
او در هشتم صفر سال (1316 ق) ، در 44 سالگى درگذشت (مصفى المقال ، ص 33) و در كنار پدر بزرگوارش ـ در بقعه شيخ ابوالفتوح رازى در حرم حضرت عبدالعظيم ـ مدفون شد .

زندگینامه

بسم الله الرحمن الرحیم

اینجانب سید احمد حجازی از یک خانواده ی مذهبی و روحانی که بازمانده ازخاندان شیخ بهایی که قدمت ۸۰۰ ساله دراستانهای قزوین .اصفهان .مرکزی .کرمانشاه .تهران .قم .کربلا .لبنان دارند.و دارای اثار ۱۲۰ جلد

۱/مجموعه ی احادیث تحت عنوان صحیفه ی حجازی

۲/زمزمه ی مستان

۳/گنجینه ی غزل

۴/خاطرات جبهه وجنگ

۵/صحیفه ی کوثر

۶/خورشید خمین

۷/افتاب فقاهت

۸/زندگی نامه ی خاندان

۹/درسهایی از قران

۱۰/شهدای جبهه وجنگ

۱۱/شمس ولایت

۱۲/جمال افتاب

ودهها اثار دیگر......

                                                                                                     

                                                                                                                 (والسلام)

 

آشنایی با فیضیه قم

آشنايي با مدرسه فيضيه قم

مدرسه فيضيه از نيمه نخست قرن

 13 هجريقمري جايگزين مدرسه

 آستانه شد و به اعتبار متون معتبر

 تاريخي از ميانه قرن 6 هجري قمري

 وجود داشته و در عصر صفوي تجديد

 شد.


فيضيه نام مدرسه علميه‌اي در قم و محلي براي تعليم و تربيت طلاب علوم ديني

 است که به دليل نقش و اهميت آن در تحولات حوزه علميه و انقلاب اسلامي، 

زايران و مسافران علاقه زيادي به بازديد از اين مرکز دارند.


بناي مدرسه 4 ايواني است و 2 طبقه با 40 حجره تحتاني متعلق به دوره قاجار

و 40 حجره فوقاني متعلق به قرن 14 هجري قمري است که به اهتمام حضرت

 آيت‌الله حائري يزدي بالاي حجره‌هاي پيشين در گرداگرد حياط مرکزي بنا شد.

قديمي‌ترين بخش مدرسه، ايوان جنوبي آن است که مزين به کاشي‌کاري‌هاي 

زيبا متعلق به دوره صفوي است.

اين مدرسه تاريخي که در جوار حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (س) قرار 

گرفته طي نيم قرن تحولات و حوادث بسياري را به خود ديده و شاهد نقاط 

عطف براي تاريخ سياسي ايران و حتي جهان اسلام بوده است.

از دهه 40 شمسي مدرسه فيضيه پايگاه مبارزه عليه نظام شاهنشاهي 

شد و به لحاظ اهميت استراتژيک حکومت پهلوي براي غرب در منطقه و جهان، 

فيضيه به دليل مخالفتش با چنين نظامي، شهرت جهاني يافت.


مدرسه فيضيه هم محلي براي تحصيل بسياري از شخصيت‌هاي علمي و 

سياسي ايران و هم جايگاهي براي 

رشد و بسط انديشه‌هاي انقلابي امام خميني (ره) بوده است.


نام‌هاي فيضيه، امام خميني(ره) و انقلاب اسلامي چنان به يکديگر گره 

خورده‌اند که نمي‌توان براي هر يک تاريخي جداگانه نوشت.


بنا و کارکرد مدرسه فيضيه گرچه به قرون گذشته باز مي‌گردد اما رونق تازه احياي 

آن مرهون عزيمت آيت‌الله شيخ عبدالکريم حائري (ره) از اراک به قم مي‌باشد.


ورود ايشان به قم به تجديد حيات حوزه علميه انجاميد و مدرسه فيضيه نيز جاني 

تازه در کالبد خود يافت.


فيضيه در دوران زعامت و مرجعيت آيت‌الله صدر و آيت‌الله بروجردي نيز بازسازي 

شد و شکل کنوني خود را يافت.


امام خميني (ره) پس از ورود به قم در سال 1301 هجري شمسي در يکي از

 حجره‌هاي مدرسه فيضيه سکونت داشتند، اين حجره که شماره 23 را بر 

پيشاني خود دارد تا سال 1325 هجري شمسي محل زندگي و کانون فعاليت‌

هاي علمي و اجتماعي ايشان بود.


اولين فعاليت اجتماعي امام خميني (ره) در فيضيه برگزاري درس اخلاق براي 

مردم و طلاب در سال 1315 شمسي و نقد حکومت رضا خاني بود.


پس از شهريور سال 1320 و فرار رضاه شاه از ايران، فيضيه شاهد فعاليت‌هاي 

جدي و گسترده‌تر امام (ره) عليه رژيم پهلوي بود.


امام راحل در 29 اسفند 1341 در سخنراني خود در مسجد اعظم قم به حمله 

ماموران دولتي به مدرسه فيضيه در 30 بهمن ماه همان سال اعتراض کردند.


يورش ماموران شهرباني و ژاندارمري قم در آن تاريخ به مدرسه فيضيه در پي 

اعتراض امام راحل به طرح آمريکايي شاه با عنوان انقلاب سفيد بود.


در فروردين 1342 نيز فيضيه يک بار ديگر هدف حمله نظامي قرارگرفت، سخنراني‌

هاي امام راحل عليه قانون انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي و گسترش اعتراضات 

مردمي، فيضيه را به مرکز انقلاب اسلامي تبديل کرده بود.


به دليل قرار گرفتن فيضيه در کانون مبارزات سياسي و فعاليت‌هاي اجتماعي 

امام خميني (ره) رژيم شاه نيز اين مدرسه را محلي براي اجتماعات سياسي 

و پناهگاه طرفداران انقلاب مي‌ديد و از آن به شدت بيم داشت.


در خرداد سال 1354 تظاهراتي به انگيره بزرگداشت خاطره شهداي 15 خرداد 

در فيضيه برگزار شد که اين مراسم نيز هدف حمله پليس و ارتش رژيم قرار 

گرفت و به تعطيلي مدرسه تا پيروزي انقلاب اسلامي انجاميد.


مدرسه فيضيه پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران نيز همچنان جايگاه 

سياسي و مذهبي خود را حفظ کرده است.

بسم الله الرحمن الرحيم

سخنراني حاجيه خانم ابطحي درباره حاجيه خانم امين)در سال 1385)

مصاحبه با صداوسيماي اصفهان

در ادامه مطلب
ادامه نوشته

زندگی نامه عارفه عالمه بانو امین (ره)

حاجيه خانم سيده نصرت بيگم امين معروف به بانوي مجتهده اصفهاني نصرت امين در سال 1265 هجرى شمسى در شهر اصفهان ديده به جهان گشود. از چهار سالگى به مكتبخانه رفت تا به فراگيرى قرآن و زبان فارسى بپردازد و اين زمانى بود كه در زمينه تحصيل علوم و معارف دينى بالاتر از سطح روخوانى قرآن هيچ مجال و زمينه اى براى حضور زنان نبود؛ بخصوص در سالهاى 1280 به بعد كه تحصيل علم براى پسران هم آسان و ميسر نبود تا چه رسد به دختران.  او در 15 سالگى به ازدواج و همسرى پسر عمويش درآمد.

اما زندگى خانوادگى و تربيت فرزندان در فراگيرى دانش او اثرى نگذاشت و آن چنان در جهت كسب علوم دينى از خود جديت نشان داد كه موافقت و مساعدت اطرافيان بويژه همسر خويش را براى ادامه تحصيلات در علوم دينى، فقه و اصول و زبان عربى به دست آورد و همزمان به فراگيري حکمت و فلسفه مبادرت ورزيد. در اين زمان او بيست ساله بود.

                                                                   مهمترين استاد ايشان كه فقه و اصول و حكمت را به وى آموخت، آيت الله نجف آبادى بود. بانو امين از زمان كودكى كه اهل ذوق و تفكر و تدبر در موجودات و آثار حق تعالى و از عشاق پروردگار كريم بود، در حين تحصيل حكمت به كشف و شهود نيز نائل مى گرديد و در اين رابطه بهترين سند و گواه آثار تفسيرى ايشان كتاب اربعين الهاشميه و نيز نفحات الرحمانيه است

دوران کودکي و نوجواني 

بانوي بزرگوار، سيده مکرمه نصرت امين (ره) معروف به بانوي ايراني در سال 1274 هـ ش مطابق ماه ذي الحجه الحرام 1312 هـ ق در خانواده متدين، اصيل و نجيب در اصفهان ديده به جهان گشود. 

پدر ايشان حاج سيد محمد علي امين التجار فردي شريف، بزرگوار، مؤمن و از بازرگانان سرشناس متدين بوده است و مادر ايشان زهرا دختر حاج سيد مهدي ملقب به جناب است که بانويي متدين و اهل ذکر و خيرخواه محرومان بوده است خداوند اين دختر را پس از سه پسر به اين خانواده عطا نمود. 

پدر و مادر اين فرزند هر دو از سادات بزرگوار و داراي نسب شريف مي باشند بانوي مجتهده (ره) در اين رابطه در شرح حال خود مي نويسند: 

«او (منظور خودشان) کنيزي از کنيزان خداست که به بانوي ايراني معروف بود، و با نام حاجيه خانم صدا زده مي شود. او در اواخر ماه ذي الحجه الحرام سال 1312 هـ ق که هزاران صلوات و سلام و تحيت بر هجرت کننده آن (پيامبر) باد از دو اصل تولد يافت. 

اما اصل مقدم و پدر بزرگوار، حاج سيد محمد علي ملقب به امين التجار اصفهاني، فرزند حاج سيد محمد حسن است. هر دو از چهره هاي شريف و تجار عظيم و سادات کريم هستند بنابر آنچه بعضي از افراد موثق خبر داده اند. ايشان فرزند سيد ميرزا، ملقب به مير معصوم پسر سيد محمد پسر مير معصوم است که در تخت فولاد اصفهان دفن شده اند تمامي اين افراد از فضلاي بزرگوار و سادات حسيني هستند. 

اما اصل دوم (مادر عزيز) از زنان سيده، صالحه، مؤمنه و از خاندان مجد و شرف و از سادات حسيني است که به يکي از اوصاف جده اش فاطمه زهرا (سلام الله عليها) يعني زهرا ناميده شده و دختر حاج ميرزا مهدي ملقب به جناب است.» 

از همان کودکي عنايات خاص حق تعالي و تابش محبت الهي و گرايش به حقيقت وجود توحيد نهفته در فطرت او آشکار بود. ايشان در اين رابطه مي فرمايد: 

«بعد از گذشتن زمان طفوليت و کودکي بلکه از اول دوران تمييز همواره قلبم را متعلق و متوجه به شيء و امر ناشناخته (خداوند متعال) مي ديدم و نفسم را طالب ادراک و فهم آن مي ديدم لکن نمي دانستم حقيقت آن چيست و راه وصول و رسيدن به آن چگونه مي باشد تا اينکه عطا کرد پروردگارم مرا و چشمم را به نور توحيد روشن گردانيد و بر قلبم درهاي اشراقات الهي گشوده شد ...»

«من در زمان کودکي و اوايل جواني بسيار مايل و حريص به مطالعه کتاب هاي علمي و گوش دادن به مواعظ ديني بودم و هرگاه نزديکانم مشغول به تفريح مي شدند من به مطالعه مشغول مي شدم آنها مرا طعنه مي زدند و بر من اعتراض مي کردند و مي گفتند: چگونه تو مشغول به مطالعه مي شوي و تفريح را رها مي کني؟ اين کار عاقلانه نيست بلکه از بطالت و کسالت است. 

و من به جهت اشتياق شديدي که به مطالعه داشتم سخن ناروا و استهزاء هاي آنان را تحمل مي کردم و چنان خود را مي يافتم که گويا از امور لهو و مزخرف و زيور آلات و تجملات دنيا اعراض دارد و به اينها انس نمي گيرد بلکه قلبم به چيز ديگري بستگي دارد با اين که مطلوب و محبوبم برايم مشخص و مميز نبود، هر گاه از يک عالم يا واعظي چيزي از اوصاف حق تعالي مي شنيدم قلبم به سخن او ميل مفرطي مي نمود و گويا سر تا پا گوش مي شدم و پيوسته اين چنين بودم تا اين که به تحصيل علوم عربي راغب شدم و به تحصيل مقدمات از صرف و نحو و غيرها از مقدمات فقه و منطق و حکمت مشغول شدم و خدا مي داند که اين راه را با چه سختي و اضطراري گذراندم و چگونه مشقت هايي را که از زخم زبان دوستان و استهزاي آنها به من مي شد تحمل مي کردم .... »

دوران اوليه زندگي بانو همزمان با حکومت ستم شاهي قاجار و نفوذ غرب و تهاجم وسيع فرهنگ غرب زدگي، تجمل گرايي و دور شدن از هويت اصلي و حقيقت ديني بود. در اين موقعيت حساس پدر و مادر ايشان با جديت تمام به مراقبت و تربيت اين کودک مي پردازند و از چهار سالگي وي را براي فراگيري قرآن، خواندن و نوشتن به مکتب مي فرستند تا به مدد الهي او را از تهاجمات زمانه و انحرافات و خود باختگي ها حفظ نمايند. 

خود ايشان در اين رابطه مي فرمايد: «وقتي به حدّي رسيد که بتواند ميان خوب و بد فرق بگذارد والدينش به تربيت او اقدام نموده و بر ادب کردن او و به ظهور رساندن توان هايي که خداوند در سرشت و سرير او نهاده بود، همي مواظبت کردند موقعي که سن او بيشتر شد و به حد درس خواندن و تعلم رسيد معلمي براي او انتخاب کردند که زني عالم، مؤمن، عفيف و بي نظير در زمان خود بود. اين معلم در حدّ توان در تربيت و نيکو گردانيدن اخلاق وي تلاش کرد.»

زندگینامه پروفسور حسابی

سيد محمود حسابي در سال 1281 (ه.ش), از پدر و مادري تفرشي در تهران زاده شدند. پس از سپري نمودن چهار سال از دوران كودكي در تهران, به همراه خانواده (پدر, مادر, برادر) عازم شامات گرديدند. در هفت سالگي تحصيلات ابتدايي خود را در بيروت, با تنگدستي و مرارت هاي دور از وطن در مدرسه كشيش هاي فرانسوي آغاز كردند و همزمان, توسط مادر فداكار, متدين و فاضله خود (خانم گوهرشاد حسابي) , تحت آموزش تعليمات مذهبي و ادبيات فارسي قرار گرفتند.

استاد, قرآن كريم را حفظ و به آن اعتقادي ژرف داشتند. ديوان حافظ را نيز از برداشته و به بوستان و گلستان سعدي, شاهنامه فردوسي, مثنوي مولوي, منشات قائم مقام اشراف كامل داشتند.

شروع تحصيلات متوسطه ايشان مصادف با آغاز جنگ جهاني اول, و تعطيلي مدارس فرانسوي زبان بيروت بود. از اين رو, پس از دو سال تحصيل در منزل براي ادامه به كالج آمريكايي بيروت رفتند و در سن هفده سالگي ليسانس ادبيات, در سن نوزده سالگي, ليسانس بيولوژي و پس از آن مدرك مهندسي راه و ساختمان را اخذ نمودند. در آن زمان با نقشه كشي و راهسازي, به امرار معاش خانواده كمك مي كردند. استاد همچنين در رشته هاي پزشكي, رياضيات و ستاره شناسي به تحصيلات آكادميك پرداختند. شركت راهسازي فرانسوي كه استاد در آن مشغول به كار بودند, به پاس قدرداني از زحماتشان, ايشان را براي ادامه تحصيل به كشور فرانسه اعزام كرد و بدين ترتيب در سال1924 (م) به مدرسه عالي برق پاريس وارد و در سال 1925 (م) فارغ التحصيل شدند.

همزمان با تحصيل در رشته معدن, در راه آهن برقي فرانسه مشغول به كار گرديدند و پس از پايان تحصيل در اين رشته كار خود را در معادن آهن شمال فرانسه و معادن زغال سنگ ايالت "سار" آغاز كردند. سپس به دليل وجود روحيه علمي, به تحصيل و تحقيق, در دانشگاه سوربن, در رشته فيزيك پرداختند و در سال 1927 (م) در سن بيست و پنج سالگي دانشنامه دكتراي فيزيك خود را , با ارائه رساله اي تحت عنوان "حساسيت سلول هاي فتوالكتريك", با درجه عالي دريافت كردند. استاد با شعر و موسيقي سنتي ايران و موسيقي كلاسيك غرب به خوبي آشنايي داشتند وايشان در چند رشته ورزشي موفقيت هايي كسب نمودند كه از آن ميان مي توان به ديپلم نجات غريق در رشته شنا اشاره نمود.

پروفسور حسابي به دليل عشق به ميهن و با وجود امكان ادامه تحقيقات در خارج از كشور به ايران بازگشت و با ايمان و تعهد, به خدمتي خستگي ناپذير پرداخت تا جوانان ايراني را با علوم نوين آشنا سازد.

پايه گذاري علوم نوين و تاسيس دارالمعلمين و دانشسراي عالي, دانشكده هاي فني و علوم دانشگاه تهران, نگارش ده ها كتاب و جزوه و راه اندازي و پايه گذاري فيزيك و مهندسي نوين, ايشان را به نام پدر علم فيزيك و مهندسي نوين ايران در كشور معروف كرد.

حدود هفتاد سال خدمت علمي ايشان در گسترش علوم روز و واژه گزيني علمي در برابر هجوم لغات خارجي و نيز پايه گذاري مراكز آموزشي, پژوهشي, تخصصي, علمي و ..., از جمله اقدامات ارزشمند استاد به شمار مي رود كه براي نمونه به مواردي اشاره مي كنيم:

_ اولين نقشه برداري فني و تخصصي كشور (راه بندرلنگه به بوشهر)

_ اولين راهسازي مدرن و علمي ايران (راه تهران به شمشك)

_ پايه گذاري اولين مدارس عشايري كشور

_ پايه گذاري دارالمعلمين عالي

_ پايه گذاري دانشسراي عالي

_ ساخت اولين راديو در كشور

_ راه اندازي اولين آنتن فرستنده در كشور

_ راه اندازي اولين مركز زلزله شناسي كشور

_ راه اندازي اولين رآكتور اتمي سازمان انرژي اتمي كشور

_ راه اندازي اولين دستگاه راديولوژي در ايران

_ تعيين ساعت ايران

_ پايه گذاري اولين بيمارستان خصوصي در ايران, به نام بيمارستان "گوهرشاد"

_ شركت در پايه گذاري فرهنگستان ايران و ايجاد انجمن زبان فارسي

_تدوين اساسنامه طرح تاسيس دانشگاه تهران

_ پايه گذاري دانشكده فني دانشگاه تهران

_ پايه گذاري دانشكده علوم دانشگاه تهران

_ پايه گذاري شوراي عالي معارف

_ پايه گذاري مركز عدسي سازي اپتيك كاربردي در دانشكده علوم دانشگاه تهران

_ پايه گذاري بخش آكوستيك در دانشگاه و اندازه گيري فواصل گام هاي موسيقي ايراني به روش علمي

_ پايه گذاري و برنامه ريزي آموزش نوين ابتدايي و دبيرستاني

_ پايه گذاري موسسه ژئوفيزيك دانشگاه تهران

_ پايه گذاري مركز تحقيقات اتمي دانشگاه تهران

_ پايه گذاري اولين رصدخانه نوين در ايران

_ پايه گذاري مركز مدرن تعقيب ماهواره ها در شيراز

_ پايه گذاري مركز مخابرات اسدآباد همدان

_ پايه گذاري انجمن موسيقي ايران و مركز پژوهش هاي موسيقي

_ پايه گذاري كميته پژوهشي فضاي ايران

_ ايجاد اولين ايستگاه هواشناسي كشور (در ساختمان دانشسراي عالي در نگارستان دانشگاه تهران)

_ تدوين اساسنامه و تاسيس موسسه ملي ستاندارد

_ تدوين آيين نامه كارخانجات نساجي كشور و رساله چگونگي حمايت دولت در رشد اين صنعت

_ پايه گذاري واحد تحقيقاتي صنعتي سغدايي (پژوهش و صنعت در الكترونيك, فيزيك, فيزيك اپتيك, هوش مصنوعي)

_ راه اندازي اولين آسياب آبي توليد برق (ژنراتور) در كشور

_ ايجاد اولين كارگاه هاي تجربي در علوم كاربردي در ايران

_ ايجاد اولين آزمايشگاه علوم پايه در كشور

شهرستان آشتیان

شهرستان آشتیان در استان مرکزی و بین رشته کوه البرز و زاگرس واقع است این شهرستان در 85كيلومتري شمال شرقي اراك واقع شده.اين شهرستان در ارتفاع 1791متري از سطح دريا قرار گرفته.
شهرستان آشتيان داراي يك نقطه شهري آشتيان و يك بخش مركزي و 3 دهستان و 40 آبادي داراي سكنه مي باشد كه از اين تعداد 28 آبادي داراي 20 خانوار و بيشتر هستند . مساحت اين شهرستان حدود 5 درصد از مساحت استان مي باشد .
طبق آمار سرشماری که درسال 75 انجام شد جمعیت شهرستان بالغ بر 24500 نفر می باشد ، که آشتیان دارای آب وهوای سر د وخشک ، زمستانی های نبستاً طولانی وبهار و تابستان معتدل و مطبوع است .
آشتيان مركب ازمصوت بلند ، آ ،‌ واژه ‎” يشتي “ و پسوند مكان ”‌ ان “‌ است . يشتي واژه اي است اوستايي از ماده كلمه يسنا به معني ستايش و نيايش و پرستش و فديه و قرباني كردن ،‌ وجود آتشكده هاي متعدد در اين منطقه كه مهمترين آنها آتشكده وره بوده است نشانگر آنست كه اين شهر در گذشته پرستشگاه و جايگاه قرباني بوده است .
در تاريخ قم، آشتيان به صورتهاي ا برشتيجان ، براشتيجان ،‌ استجان ، اشتيجان ،‌ سيجان آمده است و مرحوم دهگان در تاريخ اراك آورده است : ”‌ ا بر به معني فراز است و چون شهر جديد بر فراز ده مخروبه بنا شده ا بر آشتيجان نام نهاده اند .“ ولي برخي نويسندگان معاصر صورتهاي مختلف را كه در تاريخ قم آمده است منطبق بر آشتيان نمي دانند .
زبان : اکثریت مردم شهرستان به زبان فارسی سلیس صحبت می کنند وتعدادی از روستای اطراف آن زبان خلجی که ریشه ای از زبان ترکی است صحبت می نمایند.
موقعیت اجتماعی وفرهنگی :
منطقه ی آشتیان نه تنها زادگاه مستوفیان و منشیان زبردست وکاردان ، بلکه مولد ارباب معرفت وفضل وادب بوده است . یکی از مسایل عمده فرهنگی دوقرن اخیر آشتیان پی ریزی وشکل گیری کانونهای علم ودانش بوده است.
مردم منطقه به سفره داری ، مردم داری وکاردانی معروف ومشهور هستند واز همه بارزتر اینکه رجال ونامدارانش انسانها یی هستند برخاسته از طبقه محروم که با روحی تلاشگر توانسته اند در زمینه های گوناگونی ازجمله شاعری تاریخ نگاری عرفان ، منشی گری ، اجتهاد، نویسندگی وپزشکی و ... به جایگاه شایسته ای دست یابند.
این شهرستان افتخار دارد درزمانی که عفریت جهل و بی سوادی در ایران بیداد می کرد، مشعل دار علم و دانش بوده باشد . جشن محوبی سوادی افراد زیر 50سال بعنوان دومین شهر کشور دربهمن ماه 85در اين شهرستان برگزار گردید.
رجال مذهبی ،علمی ،سیاسی،هنری

این منطقه مردا ن نامور زیادی درعرصه علم ودین و سیاست وهنر درخود پرورش داده است که به تعدادی از مشاهیر آنها اشاره می شود.
*آیه ا... حاج میرزا حسن آشتیانی (از مؤثرترین درتحریم تنباکو)
* آیه ا... شیخ مرتضی آشتیانی
* میرزا مصطفی افتخار العلمای آشتیانی
* آیه ا... حاج میرزا مهدی آشتیانی
* آیه ا... حاج میرزا احمد آشتیانی
* استاد علامه سید جلال الدین میری آشتیانی
* آیه ا... شیخ ابوالقا سم دانش آشتیانی
* عباس اقبال آشتیانی
* اعتصام الملک آشتیانی
* یوسف پروین اعتصامی
* دکتر محمد قریب
* دکتر عبدالعظم قریب
* دکتر عبدالکریم قریب
* دکتر سعید کاظمی آشتیانی
* دکتر صادق فرهی آشتیانی
* دکتر محمد مصدق فرزند مرحوم میرزا هدایت ا... آشتیانی
* میرزا یوسف آشتیانی
* میرزا هاشم آشتیانی
* کاظم مستوفی الممالک
* میرزا ابراهیم مستوفی آشتیانی
* میراز حسن وثوق
* اسماعیل آشتیانی معروف به شعله
* محمد کریم نخعی و....
بناهای تاریخی ، زیارتی ،تفریحی

منزل میرزا هدایت ا... آشتیانی ( آدرس : میدان آزادی بازار )
موزه : ( آدرس : میدان آزادی بازار )
شعبه ای از فرهنگستان ادب زبان فارسی واقع در روستای گرکان
منزل میرزا عبدالعظم قریب واقع در گرکان
· امام زاده فاطمه الصغری خواهر امام رضا در روستای سیاوشان
· امام زاده عبدا... وبی بی شهربانو امام موسی بن جعفر در روستای آهو
· امام زاده حلیمه خاتون وبی بی شهربانو واحمد از فرزندان امام زین العابدین وامام موسی بن جعفر در روستای محسن آباد
· تفریگاه لنجرود در 2کیلو متری جاده ی آهو
· منظره های سرسبز کوه آشتیان

مسجد جامع اردستان

 

ابشار لاتون آشتیان

 

حسن عمید

حسن عمید (درگذشتهٔ شهریور ۱۳۵۸)[۱] فرهنگ‌نویس، نویسنده و روزنامه‌نگار نامدار ایرانی است.[۱][۲] او نویسندهٔ فرهنگ عمید است که از پرکاربردترین فرهنگ‌های معاصر فارسی قلمداد می‌گردد.

زندگی و فعالیت‌ها[ویرایش]

حسن عمید در نیمهٔ دوم سده ۱۳ هجری خورشیدی[۳]، در شهر مشهد چشم به جهان گشود[۱]. او تحصیلات خود را نیز در همان شهر انجام داد. عمید در جوانی عضو انجمن ادبی شد و کار روزنامه‌نگاری، نویسندگی و فرهنگ‌نویسی را از همان سال‌ها آغاز کرد. او در نشریهٔ خراسان مطلب می‌نوشت. از جمله مهم ترین فعالیت‌های روزنامه‌نگاری حسن عمید در مشهد، مدیریتسالنامهٔ خراسان و روزنامهٔ طوس بود[۳][۱]. وی در سال ۱۳۱۳ چاپ روزنامه طوس را به صورت هفتگی در مشهد آغاز کرد[۳]. او سال‌ها در خراسان به پیشهٔ روزنامه‌نگاری‌اش مشغول بود.[۱]

به دنبال اشغال ایران در جنگ جهانی دوم، که طی آن شهر مشهد به دست نیروهای اتحاد جماهیر شوروی افتاد، شوروی‌ها عمید را از مشهد اخراج و به تهران تبعید کردند. درپی این اقدام، عمید با دفتر نخست وزیری ایران نامه‌نگاری کرده و خواستار دادن اجازهٔ بازگشت به مشهد به خاطر گرفتاری‌های خانوادگی‌اش می‌شود که اسناد این نامه‌نگاری در کتاب «اسنادی از احزاب سیاسی در ایران (۱۳۲۰‎-۱۳۴۰هـ. ش)» به چاپ رسیده‌است[۴].

حسن عمید چندین دهه از عمر خویش را صرف پژوهش دربارهٔ فرهنگ واژگان و فرهنگ‌نویسی کرد. او در این سال‌ها چندین فرهنگ واژگان فارسی نوشت که پرآوازه‌ترینشان، فرهنگ عمید است[۱]. عمید در سال ۱۳۵۵ خورشیدی، بابت واگذاری کلیه حقوق نشر همه فرهنگ‌هایش به عبدالرحیم جعفری، مالک و گردانندهٔ انتشارات امیرکبیر، یکی از بالاترین رقم‌های پرداخته‌شده به یک مؤلف ایرانی به‌عنوان حق تألیف مقطوع را، که برابر با یک میلیون تومان بود، دریافت کرد.[۲]

حسن عمید سرانجام در شهریورماه سال ۱۳۵۸ درگذشت.[۱]

شیخ محمد حسن فاضل گلپایگانی

اینجانب در سن 16 سالگى وارد حوزه علمیه قم شدم و اکنون حدود 40 سال است که در این حوزه مقدسه اشتغال به تحصیل و تدریس دارم، دوره ادبیات را تا سطح لمعتین و قوانین الاصول در مدرسه علمیه حضرت آیت الله العظمى گلپایگانى (قدس سره) گذراندم، و همزمان در دروس مدرسه منتظریه(معروف به حقانى) و زیر نظر آیت الله شهید بهشتى و مدیریت آیت الله شهید قدوسى (رضوان الله تعالى علیهما) نیز توفیق حضور داشتم دروس سطح حوزه را نیز در محضر آن فقیه معظم گذراندم و همزمان به دروس عقاید، اخلاق و تفسیر نیز اشتغال داشتم پس از اتمام سطح به دروس خارج حوزه پرداختم که حدود 15 سال خارج فقه را در محضر آیت الله العظمى گلپایگانى (قدس سره) و … بودم و خارج اصول را از محضر آیت الله حاج شیخ مرتضى حائرى (قدس سره) و آیت الله وحید خراسانى (دامت برکاته) استفاده کردم و همزمان دروس عرفان « شرح قیصرى» و … ، فلسفه، منظومه، اشارات، الشفاء و اسفار ملاصدرا را از محضر حضرات آیات حسن زاده آملى، جوادى آملى، انصارى شیرازى و … بهره جستم و از درس تفسیر اساتید مختلف حوزه علمیه نیز بحمد ا… برخوردار شدم.
اکنون بیش از ده سال است که به تدریس خارج فقه با عنوان مکاسب محرمه، انفال، خمس، زکوه ، صوم، اعتکاف مشغولم و در حال حاضربه تدریس خارج فقه واصول( یک دوره کامل با متن کفایتین) اشتغال دارم، علاوه برآن دروس حوزوى ادبیات تا سطح عالى مکاسب و کفایتین را بارها تدریس کرده ام.
اینجانب به خاطر علاقه وافرى که به دروس تفسیر، حدیث ، نهج البلاغه ، احکام ، فلسفه و معارف اسلامى داشتم سالهاست که بحمد ا…توفیق تدریس این دروس را نیز دارم که هم اکنون درس هاى نهج البلاغه صبح پنجشنبه و عصرجمعه هر هفته از رادیو معارف پخش مى شود و دروس فلسفى را از نهایه مرحوم علامه تا منظومه سبزوارى ، اسفار از جلد 1 تا جلد 8 (که هم اکنون مشغول هستم ) تدریس داشته ام همزمان با دروس حوزوى در دانشگاه نیز تدریس مى کردم، از همان اوایل بازگشایى دانشگاهها پس از پیروزى انقلاب شکوهمند اسلامى در دانشکده هاى مختلف دانشگاه تهران، علوم پژشکى تهران، و سپس تربیت مدرس تهران به ارائه دروس معارف اسلامى به معناى اعم آن ، فلسفه ملاصدرا، اسفار، شواهد الربوبیه، اخلاق اسلامى و پاسخ به سوالات پرداختم ، در دانشگاه قم ، تربیت مدرس قم ، دانشگاه آزاد اسلامى قم نیز به تدریس معارف اسلامى ، نهج البلاغه ، تفسیر ، احکام، فلسفه ، حکمه متعالیه و پاسخگویى به سوالات دانشجویان و اساتید همت گماشتم در طول این مدت فراوان رساله هاى علمى و پایان نامه هاى دانشجویان و حوزویان را نیز بر عهده داشتم که هم اکنون نیز با عنوان استاد راهنما ، مشاور و داور در این قسمت توفیق دارم . 
در گزینش اساتید معارف براى دانشگاههاى سراسر کشور نیز به عنوان استاد مصاحبه گر در معاونت اساتید نهاد نمایندگى مقام معظم رهبرى توفیق انجام وظیفه دارم از زمان شروع دروس تخصصى حوزه علمیه قم در مراکز تخصصى کلام تفسیر، تبلیغ نیزاشتغال داشته و به تدریس فلسفه ملا صدرا تفسیر قرآن، ترتیبى و موضوعى و فلسفه اخلاق پرداختم 
از جمله کارهاى علمى و فرهنگى اینجانب حضور در مراکز علمى و فرهنگى حوزوى و دانشگاهى جهت سمینارهاى علمى و پاسخ به سوالات بوده است همچنان که در تمام ایام تبلیغى و ایام الله و مناسبات تبلیغى در داخل و خارج کشور حضور داشته و انجام وظیفه مى نمودم و لازم به یادآورى است که صدا و سیما هم به مناسبتهاى مختلف به تهیه فیلم و نوار پرداخته اند که قسمت زیادى از اندوخته ها تا به حال ارائه شده است به ویژه رادیو معارف در تهیه مطالب در زمینه هاى عرفان اسلامى، تفسیر، ترجمه و شرح نهج البلاغه، اعیاد و وفیات، مناسک حج و فلسفه حج، فلسفه احکام و فقه اسلامى و … زمینه توفیق مطالعه و ارائه آنها را فراهم آورده است. در جامعة الزهرا قم نیز مباحث معانى بیان، بدیع، رسائل، اصول الفقه، اخلاق را طى سالهاى تحصیلى تدریس داشته ام کوتاه سخن اینکه اینجاب با لطف الهى و عنایات حضرت بارى تعالى عمر و زندگى را که حدود 40 سال آنرا بخش علمى در حوزه علمیه قم به خود اختصاص داده است پیوسته اشتغال به تحصیل و تدریس و تبلیغ و یا صرف وقت در تهیه جزوات علمى و یا مصاحبه هاى علمى و تحقیقات حوزوى داشته ام.

آثار: ‏‏

1. ولایت فقیه از دیدگاه شیخ اعظم انصارى (بزرگداشت کنگره شیخ انصارى) / مقاله/ کنگره
2. مباحث کلامى امامت، نبوت، عدل / جزوه / آموزش دانشگاه قم و تهران
3. بحث رجعت / جزوه / حوزه خواهران دفتر تبلیغات
4. تفسیر سوره حجرات / جزوه / حوزه خواهران دفتر تبلیغات
5. فلسفه / جزوه / دانشگاه تربیت مدرس تهران
6. فلسفه / جزوه / دانشگاه تریبت مدرس قم
7. نهج البلاغه / جزوه / دانشگاه قم
8. تقریرات اصول فقه / جزوه / آزاد
9. تقریرات فقه / جزوه / آزاد
10. مباحث عقل / جزوه / حوزه خواهران دفتر تبلیغات 
11. مفردات قرآن / جزوه / مرکز محققین حوزه دفتر تبلیغات
12. روشهاى تفسیرى / جزوه / مرکز محققین حوزه دفتر تبلیغات 
13. روش و آداب مناظره / جزوه / مرکز مبلغین دفتر آیت الله لنکرانى(دام ظله)
14. فلسفه اخلاق / جزوه / مرکز تخصصى تبلیغ حوزه علمیه قم 
15. انسان شناسى / جزوه / مرکز تخصصى تفسیر حوزه علمیه قم 
16. توحید و نبوت/جزوه

ایت الله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی

در حلقات زرین فقاهت و در سلسله جلیله رجال علم و اجتهاد،مردان بزرگ وشخصیتهای شایسته و عالیقدری درخشیده اند که هر کدام در برهه ای از زمان،مشعلدارهدایت و پرچمدار مکتب سرخ ولایت در طول تاریخ واقع شده اند. خداوند متعال همواره دین خود را با وجود چنین افراد وارسته و الهی مورد تایید و نصرت قرار داده است.فقید سعید ما،آیة الله العظمی حاج سید محمد رضا گلپایگانی،یکی از آن بزرگ پرچمداران موفق و ماندگار،و یکی از ذخایر ارزشمند سلف صالح(رضوان الله تعالی علیهم)بود،که عمری را در راه خدمت به فقاهت و جهان تشیع سپری ساخت.

زندگی ایشان در شکل گیری حوزه و تحولات آن:

تاریخ حوزه علمیه قم،در مسیر

ادامه نوشته

ایت الله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی

در حلقات زرین فقاهت و در سلسله جلیله رجال علم و اجتهاد،مردان بزرگ وشخصیتهای شایسته و عالیقدری درخشیده اند که هر کدام در برهه ای از زمان،مشعلدارهدایت و پرچمدار مکتب سرخ ولایت در طول تاریخ واقع شده اند. خداوند متعال همواره دین خود را با وجود چنین افراد وارسته و الهی مورد تایید و نصرت قرار داده است.فقید سعید ما،آیة الله العظمی حاج سید محمد رضا گلپایگانی،یکی از آن بزرگ پرچمداران موفق و ماندگار،و یکی از ذخایر ارزشمند سلف صالح(رضوان الله تعالی علیهم)بود،که عمری را در راه خدمت به فقاهت و جهان تشیع سپری ساخت.

زندگی ایشان در شکل گیری حوزه و تحولات آن:

تاریخ حوزه علمیه قم،در مسیر

ادامه نوشته

ایت الله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی

در حلقات زرین فقاهت و در سلسله جلیله رجال علم و اجتهاد،مردان بزرگ وشخصیتهای شایسته و عالیقدری درخشیده اند که هر کدام در برهه ای از زمان،مشعلدارهدایت و پرچمدار مکتب سرخ ولایت در طول تاریخ واقع شده اند. خداوند متعال همواره دین خود را با وجود چنین افراد وارسته و الهی مورد تایید و نصرت قرار داده است.فقید سعید ما،آیة الله العظمی حاج سید محمد رضا گلپایگانی،یکی از آن بزرگ پرچمداران موفق و ماندگار،و یکی از ذخایر ارزشمند سلف صالح(رضوان الله تعالی علیهم)بود،که عمری را در راه خدمت به فقاهت و جهان تشیع سپری ساخت.

زندگی ایشان در شکل گیری حوزه و تحولات آن:

تاریخ حوزه علمیه قم،در مسیر

ادامه نوشته

تشییع جنازهسيدجمال‌الدين اسدآبادي

سيدمحمدصالح هاشمي گلپايگاني در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاري فارس، اظهار داشت: مرحوم آيـت‌الله سيدعلي هاشمي گلپايگاني- فرزند و وصي مرحوم آيت‌الله سيدجمال‌الدين هاشمي گلپايگاني كه در عصر خود از مراجع نجف بود- امروز در تهران در سن 79 سالگي درگذشت. وي افزود:‌ مرحوم آيت‌الله سيدعلي هاشمي گلپايگاني كه عموي پدرم بود، در نجف اشرف اجازه اجتهاد از مرحوم پدرش و علماي تراز اول مانند مرحوم آيت‌الله سيدابوالقاسم خويي دريافت كرد و پس از مهاجرت به تهران جزو علماي درجه يك به شمار مي‌رفت. هاشمي گلپايگاني افزود: آن مرحوم در ابتداي انقلاب اسلامي جزو كميته سه نفره نماينده حضرت امام خميني(ره) در حج بود، سپس مسئوليت يكي از كميته‌هاي انقلاب اسلامي در تهران را برعهده داشت. وي افزود: مرحوم آيت‌الله هاشمي گلپايگاني همچنين قائم مقام جامعه روحانيت مبارز تهران بود و سالها در منطقه يوسف‌آباد تهران به تدريس و بحث ديني و اقامه نماز در مسجد سادات و نيز تربيت شاگردان فراوان همت گماشت. سيدصالح هاشمي افزود: آن مرحوم به مدت 6 سال در دانشگاه امام صادق (ع) تدريس مي‌كرد و بيشتر اهل معنويت و مسائل عرفاني بود. وي در پاسخ به اين پرسش كه آن مرحوم چه نسبتي با سيد محمدرضا هاشمي گلپايگاني وزير اسبق علوم داشت، گفت: وزير وقت علوم برادرزاده آيت‌الله بود. سيدصالح هاشمي با بيان اين كه از آن مرحوم 4 فرزند پسر و 4 فرزند دختر به جا مانده، افزود: آيت‌الله هاشمي گلپايگاني نماينده مراجع مختلف در تهران و از علماي مطرح اين شهر به شمار مي‌رفت و سالها با آيت‌الله سيدرضي شيرازي هم‌درس بود. وي افزود: مرحوم آيت‌الله سيدعلي هاشمي گلپايگاني همچنين نمايندگي آيت‌الله سيد علي سيستاني مرجع تقليد عراق در تهران و نمايندگي ساير مراجع تقليد را نيز برعهده داشت. پيكر آن مرحوم فردا چهارشنبه 29 دي‌ 89 از خيابان سيدجمال‌الدين اسدآبادي مسجد سادات در ميدان كلانتري تشييع خواهد شد. خبرگزاري فارس نيز درگذشت اين عالم ديني را تسليت مي‌گويد.

محمدرضاهاشمی گلپایگانی

وی هم اکنون استاد دانشگاه صنعتی امیرکبیر است و همچنین بنیانگزار مهندسی پزشکی در ایران. دکتر گلپایگانی یکی از بهترین و خوش برخوردترین اساتید دانشگاه است. وی در دوره چهارم چهره‌های ماندگار همراه با اساتید دیگری مثل فتح‌الله مضطرزاده و پروفسور محمدحسن گنجی به عنوان چهره مانداگار معرفی شد.

وی در زمینه آشوب در مهندسی پزشکی تحقیقات گسترده ای انجام داده و کتب زیادی در این زمینه و مباحث دیگر مهندسی پزشکی . بیوالکتریک به چاپ رسانده است.

محمدعلی مردانی خمینی


محمد علی مردانی پنجم مهرماه سال 1301 در روستای آشمسیان سادات از توابع شهرستان خمین متولد شد و در پی عارضه مغزی، در 15 اردیبهشت سال ۱۳۷۸دار فانی را وداع گفت. 
نام :   محمد علی مردانی 
تحصیلات : تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در خمین فرا گرفت و پس از آن برای تحصیل در علم صرف و نحو به اراک رفت. او که از کودکی به شعر علاقه و ذوق و قریحه شاعری داشت، از اراک به تهران آمد و به انجمن های ادبی راه یافت و با اشعار مذهبی شناخته شد
 

محمدجواد مرادی نیا

به گزارش جماران به نقل از فارس، محمدجواد مرادی نیا نویسنده درباره اثر در دست تدوین خود اظهار داشت: در حال تدوین «آلبوم اسناد و تصاویر آقا مصطفی مجتهد کمره» (پدر امام خمینی) هستم. قرار است در بهمن ماه امسال که سالروز درگذشت پدر امام است همایشی به منظور بزرگداشت ایشان برگزار شود.


وی افزود: این مراسم از سوی دانشگاه آزاد اسلامی خمین، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی و استانداری استان مرکزی برگزار می‌شود، برای آن همایش مجموعه اسناد و تصاویری که مرتبط با پدر امام خمینی است در حال تدوین هستم که ویژگی مهم کتاب آن است که از زبان اسناد این مسایل روشن می‌شود و در ادامه موقعیت اجتماعی، دینی و اقتصادی پدر امام، وضعیت خانوادگی ایشان، چگونگی امرار معاش، نحوه تعامل پدر امام با مراکز قدرت سیاسی در زمان خودش، نحوه تعامل مرحوم شهید آقا مصطفی با مردم، علت ترور ایشان ( این ترور در 20 بهمن 1281 شمسی صورت گرفت)، پیامدهای ترور ایشان در منطقه، نحوه پیگیری‌های خانواده آقا مصطفی برای مجازات قاتلان و بازتاب این مسایل در اسناد، مدارک و آثار آن زمان؛ همه موارد به شکل سند در همایش ارائه می‌شود تا تصویری از مرحوم پدر امام در آئینه تصاویر برای مخاطبین به نمایش گذاریم.


مرادینیا درباره انتشارات این اثر گفت: آلبوم اسناد و تصاویر آقا مصطفی مجتهد کمره (پدر امام خمینی) از سوی دبیرخانه همایش منتشر خواهد شد.


محمدجواد مرادی نیا در سال 1345 در خمین متولد شد و تا سال 1363 ساکن خمین بود. در سال 1367 و پس از اخذ مدرک کارشناسی تاریخ از دانشگاه اصفهان به تهران آمد. مرادینیا تحصیلات خود را تا پایان مقطع دکترای تخصصی تاریخ ایران معاصر ادامه داد.


وی سردبیری روزنامه کار و کارگر، ریاست مرکز تحقیقات ایرانگردی و جهانگردی، سردبیری مجله تخصصی اجتماعی شکوفه، عضویت در شورای نویسندگان روزنامه جمهوری اسلامی (از سال 67 تا 69)، مسئولیت گروه تاریخ موسسه نشر آثار امام، دبیری اجرایی کتاب سال جمهوری اسلامی (سال 1384) و مدیریت بخش ناشران داخلی نمایشگاه بین المللی کتاب تهران (1383) را نیز در کارنامه خود دارد.


آثار: خاطرات آیت‌الله پسندیده، خمین در انقلاب، خمین در گذر تاریخ، روزنامه خاطرات سیدمحمد کمره‌ای، بوسه بردار، سطر اول (پژوهشی مستند در تبار و رجال خاندان امام خمینی، منزل به منزل با خمینی، یادنامه حجت الاسلام شیخ علی اصغر احمدی خمینی، کمیته مجازات و خاطرات عماد الکتاب، 41 مجلس.


آثار در دست چاپ: تاریخ استان مرکزی، فرایند و علل رویارویی روحانیت و شاه در آغاز دهه چهل شمسی و روزشمار جامعه زندگی امام خمینی‌(س).

دکترجعفر نکونام

مشخصات فردي: 

جعفر نكونام ؛  تاريخ تولد: 1343؛ محل تولد: گلپايگان

 

تحصيلات: 

دكتراي علوم قرآن و حديث/دانشگاه تربيت مدرس تهران

 

اساتيد:

1. خزعلي 2. شيرازي
 

كتابها : 

1. مصحف امام علي عليه السلام؛ 1378
2. چكيده پايان نامه‏ هاي قرآني ؛1378, 1379, 1380
3. درآمدي بر تاريخ گذاري قرآن ؛1380
4. روش تحقيق كتاب خانه‌اي؛ 1379
5. مصحف امام علي عليه السلام، ويرايش دوم؛ چاپ نشده
6. درآمدي بر مقررات قرآن ؛چاپ نشده
7. زبان قرآن ؛چاپ نشده
8. تاريخ علوم قرآن ؛چاپ نشده

 

مقالات: 

1. ترجمه قرآن چگونه؛1374؛صحيفه مبين (1)
2. بررسي چند شبهه درباره زبان قرآن؛1377؛مدرس (9)
3. عرفي بودن زبان قرآن، ابهامات و كارآيي ها؛1377؛معرفت (24)
4. تحليل ظاهر و باطن قرآن؛1378؛صحيفه مبين (1) دوره دوم
5. گزارش و نقد نرم ‏افزار قرآني؛1378؛صحيفه مبين (1)
6. روش تفسير ظاهر قرآن؛1378؛صحيفه مبين (2)
7. عرفي بودن زبان قرآن؛1378؛صحيفه مبين( 3)
8. زمان‏شناسي سوره حمد؛1379؛صحيفه مبين(7)
9. بررسي جديدترين نظريه درباره ترتيب آيات؛1378؛پژوهش‏هاي علوم اسلامي (1)
10. زبان قرآن، گفتاري يا نوشتاري؛1379؛پژوهش‏هاي علوم اسلامي (3)
11. پاسخ نقدي بر مقاله زبان قرآن (نوشتاري يا گفتاري)؛1379؛پژوهش‏هاي فلسفي كلامي (6, 5)
12. نقدي بر كتاب مصحف امام علي عليه السلام آقاي ايازي؛1379؛صحيفه مبين (8)

 

فعاليت هاي آموزشي: 

1. تدريس روشهاي تفسيري/ دانشگاه قم؛1374
2. تدريس مفردات قرآن (1) و (2)/ دانشگاه قم و دانشگاه آزاد اراك؛1378 و 1379
3. تدريس علوم قرآن (1) و (2)/ دانشگاه اراك؛1375
4. تدريس تاريخ قرآن/ دانشگاه اراك؛1379

 

فعاليت هاي اجرايي: 

1. سردبير صحيفه مبين/ مركز قرآن و عترت دانشگاه آزاد اراك؛1376تا 1380
2. راهنماي و مشاور پايان نامه‏ ها/ دانشگاه قم، اراك و اصول الدين قم؛1374

علی نکونام گلپایگانی

حجة‌ الاسلام‌ و المسلمین‌ علی‌ نکونام‌ گلپایگانی‌ در سال‌ 1323 هجری‌ شمسی‌ در «سعید آباد گلپایگان»‌ چشم‌ به‌ جهان‌ گشود. پدرش‌ کشاورز بود و انس‌ بسیاری‌ با قرآن‌ و نماز شب‌ داشت‌؛ بطوری‌ که‌ بر قرآن‌ تسلّط‌ بسیاری‌ داشت‌ و هر آیه‌ای‌ که‌ می‌خواندند، سوره‌ آن‌ را می‌دانست‌. مادرش‌ خانمی‌ مجتهده‌ و از خانواده‌ای‌ روحانی‌ بود. استاد نکونام‌ در چنین‌ خانواده‌ای‌ بزرگ‌ شد و پدرِ مادرش‌ در شکل‌گیری‌ شخصیت‌ او سهم‌ بسزایی‌ داشته‌اند. ایشان تحصیلات‌ خود را از مکتب‌ خانه‌ آغاز کرد و پس‌ از فراگیری‌ روخوانی‌ قرآن‌ مجید به‌ دبستان‌ رفت‌. او دروس‌ دورۀ دبستان‌ را به‌ پایان‌ برد و سپس‌ دروس‌ دینی‌ را آغاز کرد. ابتدا به‌ حوزه‌ علمیه‌ اراک‌ رفت‌ و پس‌ از سه‌ سال‌ (یعنی‌ در سال‌ 1340) به‌ قم‌ عزیمت‌ کرد. هدف‌ او از استقرار در قم‌ بهره‌ مندی‌ بیشتر و بهتر از استادان‌ و فرزانگان‌ آن‌ دیار عالم‌ خیز بود. 
او به‌ سرعت‌ دروس‌ مقدمات‌ و دروس‌ دورۀ‌ سطح‌ را به‌ پایان‌ برد و در درس‌ خارج‌ فقه‌ و اصول‌ استادان‌ مشهور دورۀ خود حضور پیدا کرد. در طی‌ این‌ سالها در درس‌ اخلاق‌ استادانی‌ چون:‌ «آقا سید حسین‌ فاطمی»‌ و «آقای حاج‌ شیخ‌ عباس‌ تهرانی»‌ شرکت‌ جدی‌ داشت‌ تا علم‌ خود را با عمل‌ توأمان‌ سازد. استاد نکونام‌ در طول‌ دوران‌ تحصیل‌ به‌ محضر استادان‌ بسیاری‌ شرفیاب‌ شد. او که‌ دروس‌ ادبیات‌ را در اراک‌ در محضر استاد «رفیعی»‌ و نیز منطق‌ را در محضر استادان‌ «رفیعی»‌ و «احمدی»‌ فرا گرفته‌ بود. در قم‌ در درس‌ شرح‌ لمعۀ‌ استادان‌ حضرات‌ آیات‌ و حجج‌ اسلام‌: «صلواتی»‌، «حرم‌ پناهی‌»، «سید ابوالفضل‌ موسوی‌ تبریزی»‌ و «علم‌ الهدی‌ مشهدی»‌ حاضر شد و قوانین‌ را نزد «آیة‌ الله اعتمادی»‌ و کفایه‌ را نزد آیات‌ عظام:‌ «فاضل‌ لنکرانی»‌ و «نوری‌ همدانی»‌ و نیز مکاسب‌ را نزد «آیت‌ الله خزعلی»‌ آموخت‌. در بخش‌ دروس‌ خارج‌ نیز سالها در درس‌ فقه‌ «آیت‌ الله العظمی‌ گلپایگانی‌ (ره‌)» و درس‌ اصول‌ «آیت‌ الله العظمی‌ وحید خراسانی‌» شرکت‌ کرد. در بخش‌ علوم‌ عقلی‌ نیز در درس‌ شرح‌ منظومۀ‌ استاد «انصاری‌ شیرازی»‌ و درس‌ اسفار «آیت‌ الله جوادی‌ آملی»‌ حضور داشت‌.
ایشان در طی‌ سالیان‌ تحصیل‌ با فضلای‌ بسیاری‌ دوست‌ بود و دروس‌ خود را مباحثه‌ کرد که‌ از جمله‌ آنان‌ می‌توان‌ به‌ آقایان:‌ محمدی‌ گلپایگانی‌ (مسؤول‌ دفتر مقام‌ معظم‌ رهبری‌)، حسینی‌، رهبر و محمدی‌ اشاره‌ کرد. استاد نکونام‌ در عرصه‌ علم‌ و فرهنگ‌، خدمات‌ بسیار دارد. او سالها برای‌ تبلیغ‌ به‌ شهرها و روستاهای‌ مختلف‌ کشور سفر کرده‌ و مردمان‌ بسیاری‌ را با احکام‌ اسلام‌ آشنا ساخته‌ است‌. او بیش‌ از سی‌ و پنج‌ سال‌ است‌ که‌ به‌ تدریس‌ دورۀ‌ سطح‌ می‌پردازد و از این‌ راه‌ طلاب‌ بسیاری‌ را تربیت‌ کرده‌ که‌ بسیاری‌ از آنها خود، از مدرسان‌ حوزه‌ علمیه‌ قم‌ به‌ شمار می‌آیند. 
وی‌ از سال‌ 1367 تاکنون‌ در دانشگاه‌ قم‌ نیز به‌ تدریس‌ پرداخته‌ است‌. همچنین‌ وی‌ سالها استاد راهنمای‌ مدارج‌ علمی‌ شورای‌ مدیریت‌ برای‌ پایان‌ نامه‌ نویسی‌ بوده‌ است‌ و هم‌ اکنون‌ بیش‌ از بیست‌ سال‌ است‌ به‌ تدریس‌ مکاسب‌ و کفایه‌ اشتغال‌ دارد. استاد نکونام‌ در انقلاب‌ همواره‌ از سیل‌ خروشان‌ ملت‌ ایران‌ در برقراری‌ نظام‌ اسلامی‌ و تحکیم‌ پایه‌های‌ آن‌ جدا نبوده‌ و در مواقع‌ نیاز انجام‌ وظیفه‌ نموده‌ است‌. ایشان هم‌ اکنون‌ از اعضای‌ جامعه‌ مدرسین‌ حوزه‌ علمیه‌ قم‌ است‌ و به‌ تدریس‌ و تربیت‌ طلاب‌ اشتغال‌ دارد.

علی نکونام گلپایگانی

حجة‌ الاسلام‌ و المسلمین‌ علی‌ نکونام‌ گلپایگانی‌ در سال‌ 1323 هجری‌ شمسی‌ در «سعید آباد گلپایگان»‌ چشم‌ به‌ جهان‌ گشود. پدرش‌ کشاورز بود و انس‌ بسیاری‌ با قرآن‌ و نماز شب‌ داشت‌؛ بطوری‌ که‌ بر قرآن‌ تسلّط‌ بسیاری‌ داشت‌ و هر آیه‌ای‌ که‌ می‌خواندند، سوره‌ آن‌ را می‌دانست‌. مادرش‌ خانمی‌ مجتهده‌ و از خانواده‌ای‌ روحانی‌ بود. استاد نکونام‌ در چنین‌ خانواده‌ای‌ بزرگ‌ شد و پدرِ مادرش‌ در شکل‌گیری‌ شخصیت‌ او سهم‌ بسزایی‌ داشته‌اند. ایشان تحصیلات‌ خود را از مکتب‌ خانه‌ آغاز کرد و پس‌ از فراگیری‌ روخوانی‌ قرآن‌ مجید به‌ دبستان‌ رفت‌. او دروس‌ دورۀ دبستان‌ را به‌ پایان‌ برد و سپس‌ دروس‌ دینی‌ را آغاز کرد. ابتدا به‌ حوزه‌ علمیه‌ اراک‌ رفت‌ و پس‌ از سه‌ سال‌ (یعنی‌ در سال‌ 1340) به‌ قم‌ عزیمت‌ کرد. هدف‌ او از استقرار در قم‌ بهره‌ مندی‌ بیشتر و بهتر از استادان‌ و فرزانگان‌ آن‌ دیار عالم‌ خیز بود. 
او به‌ سرعت‌ دروس‌ مقدمات‌ و دروس‌ دورۀ‌ سطح‌ را به‌ پایان‌ برد و در درس‌ خارج‌ فقه‌ و اصول‌ استادان‌ مشهور دورۀ خود حضور پیدا کرد. در طی‌ این‌ سالها در درس‌ اخلاق‌ استادانی‌ چون:‌ «آقا سید حسین‌ فاطمی»‌ و «آقای حاج‌ شیخ‌ عباس‌ تهرانی»‌ شرکت‌ جدی‌ داشت‌ تا علم‌ خود را با عمل‌ توأمان‌ سازد. استاد نکونام‌ در طول‌ دوران‌ تحصیل‌ به‌ محضر استادان‌ بسیاری‌ شرفیاب‌ شد. او که‌ دروس‌ ادبیات‌ را در اراک‌ در محضر استاد «رفیعی»‌ و نیز منطق‌ را در محضر استادان‌ «رفیعی»‌ و «احمدی»‌ فرا گرفته‌ بود. در قم‌ در درس‌ شرح‌ لمعۀ‌ استادان‌ حضرات‌ آیات‌ و حجج‌ اسلام‌: «صلواتی»‌، «حرم‌ پناهی‌»، «سید ابوالفضل‌ موسوی‌ تبریزی»‌ و «علم‌ الهدی‌ مشهدی»‌ حاضر شد و قوانین‌ را نزد «آیة‌ الله اعتمادی»‌ و کفایه‌ را نزد آیات‌ عظام:‌ «فاضل‌ لنکرانی»‌ و «نوری‌ همدانی»‌ و نیز مکاسب‌ را نزد «آیت‌ الله خزعلی»‌ آموخت‌. در بخش‌ دروس‌ خارج‌ نیز سالها در درس‌ فقه‌ «آیت‌ الله العظمی‌ گلپایگانی‌ (ره‌)» و درس‌ اصول‌ «آیت‌ الله العظمی‌ وحید خراسانی‌» شرکت‌ کرد. در بخش‌ علوم‌ عقلی‌ نیز در درس‌ شرح‌ منظومۀ‌ استاد «انصاری‌ شیرازی»‌ و درس‌ اسفار «آیت‌ الله جوادی‌ آملی»‌ حضور داشت‌.
ایشان در طی‌ سالیان‌ تحصیل‌ با فضلای‌ بسیاری‌ دوست‌ بود و دروس‌ خود را مباحثه‌ کرد که‌ از جمله‌ آنان‌ می‌توان‌ به‌ آقایان:‌ محمدی‌ گلپایگانی‌ (مسؤول‌ دفتر مقام‌ معظم‌ رهبری‌)، حسینی‌، رهبر و محمدی‌ اشاره‌ کرد. استاد نکونام‌ در عرصه‌ علم‌ و فرهنگ‌، خدمات‌ بسیار دارد. او سالها برای‌ تبلیغ‌ به‌ شهرها و روستاهای‌ مختلف‌ کشور سفر کرده‌ و مردمان‌ بسیاری‌ را با احکام‌ اسلام‌ آشنا ساخته‌ است‌. او بیش‌ از سی‌ و پنج‌ سال‌ است‌ که‌ به‌ تدریس‌ دورۀ‌ سطح‌ می‌پردازد و از این‌ راه‌ طلاب‌ بسیاری‌ را تربیت‌ کرده‌ که‌ بسیاری‌ از آنها خود، از مدرسان‌ حوزه‌ علمیه‌ قم‌ به‌ شمار می‌آیند. 
وی‌ از سال‌ 1367 تاکنون‌ در دانشگاه‌ قم‌ نیز به‌ تدریس‌ پرداخته‌ است‌. همچنین‌ وی‌ سالها استاد راهنمای‌ مدارج‌ علمی‌ شورای‌ مدیریت‌ برای‌ پایان‌ نامه‌ نویسی‌ بوده‌ است‌ و هم‌ اکنون‌ بیش‌ از بیست‌ سال‌ است‌ به‌ تدریس‌ مکاسب‌ و کفایه‌ اشتغال‌ دارد. استاد نکونام‌ در انقلاب‌ همواره‌ از سیل‌ خروشان‌ ملت‌ ایران‌ در برقراری‌ نظام‌ اسلامی‌ و تحکیم‌ پایه‌های‌ آن‌ جدا نبوده‌ و در مواقع‌ نیاز انجام‌ وظیفه‌ نموده‌ است‌. ایشان هم‌ اکنون‌ از اعضای‌ جامعه‌ مدرسین‌ حوزه‌ علمیه‌ قم‌ است‌ و به‌ تدریس‌ و تربیت‌ طلاب‌ اشتغال‌ دارد.

شمه اى از زندگانى استاد حسین انصاریان

قرنهاست كه شهرستان خوانسار چهره هاى بزرگ علمى و ادبى و هنرى و چهره هايى بس ماندگار را به جامعه بشرى تحويل داده است .
چهره هاى عالم و ملكوتى مانند مرحوم آية الله العظمى آقا حسين خوانسارى (رحمه الله) ، مرحوم آية الله العظمى آقا جمال خوانسارى (رحمه الله) ، مرحوم آية الله العظمى سيد محمد تقى خوانسارى (رحمه الله) ، مرحوم آية الله العظمى سيد احمد خوانسارى (رحمه الله) و هزاران عالم ديگر همگى برخاسته از اين قطعه ايران اسلامى مى باشند . 
دانشمند معظم ، استاد حسين انصاريان در18 آبان ماه سال 1323 در اين شهر عالم پرور متولد شد .
پدر او از خاندان حاج شيخ مى باشد . اين خاندان از خانواده هاى شناخته شده و خدمتگذار به دين بوده اند و عالمان باعظمتى در اين خاندان بزرگ به چشم مى خورد . مرحوم آية الله العظمى شيخ موسى انصاريان ( خوانسارى ) (رحمه الله) كه شخصيت علمى و دينى او بر اهل فن پوشيده نيست نيز از همين خانواده بود .
مرحوم امام خمينى رضوان الله تعالى عليه مى فرمودند : بهترين كتاب صلاة در فقه شيعه ، كتاب مرحوم آية الله انصاريان مى باشد . او دهها اثر علمى از خود بجا گذاشت كه منية الطالب كه تقريرات درس مرحوم نائينى است از آثار علمى آن بزرگوار مى باشد .
در شهر نجف قاطبه علما به مرجعيت آن مرحوم ـ بعد از آية الله العظمى اصفهانى ـ اعتقاد داشتند ، اما عمر او كفاف نداد و قبل از مرحوم سيد از دار دنيا رفت .
خانواده مادرى استاد ، از سادات مصطفوى آن شهر مى باشند كه جد مادرى استاد از چهره هاى شناخته شده و امين آن شهر بوده و بارها اتفاق مى افتاد كه علماى زيادى كه از نجف و قم به خوانسار مى آمدند به منزل او وارد مى شدند .
استاد در سن 3 سالگى خاطره اى در اين مورد بيان مى كنند :
« روزى آية الله العظمى محمد تقى خوانسارى (رحمه الله) به منزل جد ما آمده بود . من در سنين كودكى در اتاق را باز كردم و مستقيم به طرف آية الله خوانسارى رفتم و در آغوش او نشستم . پدربزرگم جلو آمد كه من را به اندرون ببرد . آية الله خوانسارى جلوى او را گرفت و مرا نوازش كرد و از من پرسيد : مى خواهى در آينده چكاره شوى؟ جواب دادم : مى خواهم مثل شما بشوم . ايشان در حق من دعا كرد .
هر گاه شبح آن خاطره از ذهنم مى گذرد ، و ياد آن چهره ملكوتى و دعاى آن بزرگوار كه مى افتم ، يكى از شيرين ترين خاطرات عمرم در ذهنم تداعى مى شود » .
استاد انصاريان در سومين بهار زندگى بود كه دست تقدير ، خانواده او را منتقل به تهران كرد ، و در يكى از محله هاى مذهبى آن شهر ـ خيابان خراسان ـ سكونت گزيدند .
محور علمى آن منطقه در آن زمان مرحوم آية الله حاج شيخ على اكبر برهان (رحمه الله) بود . استاد در همان اوان كودكى از محضر پرفيض آن استاد الهى بهرمند شد . معظم له بارها به اين نكته اذعان مى كند كه : « تاكنون مانند و همتاى او را در ميان چهره هاى روحانى نديده ام » .
آية الله برهان كه عالمى تحصيل كرده و مجتهدى وارسته بود ، در آن روزها امامت جماعت مسجد لُر زاده را عهده دار بود . آن عالم آگاه مسجد را به نحوى اداره مى كرد كه خردسال و جوان و پير مجذوب آن كانون الهى بودند . همچنين آن مرحوم مدرسه اى را در آن منطقه بنا گذاشت كه شاگردان از كلاس اول تحت تربيت مستقيم آن مرحوم قرار گرفته بودند .
استاد انصاريان يكى از خاطرات خود را در مورد مرحوم برهان چنين بيان مى كند :
« بارها از آن مرحوم در منبر و كلاس شنيده بودم كه علاقه اى نداشت در تهران از دنیا برود و در تهران دفن شود ، و اين مسأله به عنوان دعايى در آمده بود كه آن مرحوم با اشك چشم در ليالى احيا به محضر پروردگار عرضه مى كرد . عاقبت آن بزرگوار در سال 1338 زمانى كه من 14 سال بيشتر نداشتم در سفر حج در حريم امن پروردگار از دنيا رفت و پيكر پاك او در شهر جده نزديك به مدفن حضرت حوا دفن گرديد » .
ديدن چهره ملكوتى آن استاد اخلاق ، و منش و روش زندگانى او در استاد اثر عميق بخشيد ، به نحوى كه استاد جاى خالى آن معلم الهى را تا هم اكنون نيز در وجود خود حس مى كند .
استاد انصاريان از كودكى با چهره هاى الهى مأنوس بود . چهره هايى مانند مرحوم آية الله سيد محمد تقى غضنفرى (رحمه الله) از علمای بزرگ شهر خوانسار  ـ كه باز هم خاطره اى از آن مرحوم از زبان استاد بيانگر اين انس و الفت روحانى و معنوى معظم له با بزرگان و فرزانگان است :
« سال اولى كه به سلك محصلان دينيّه در آمده بودم ، و خبر آن به مرحوم غضنفرى رسيد ، در منزل خود به مناسبت طلبگى من مهمانى خاطره انگيزى را ترتيب داد و در آن مهمانى از بستگان پدرى و عده اى از اهالى محل را دعوت نمود .
اين مهمانى از آن عالم وارسته آن هم به مناسبت اينكه من قدم در وادى علم گذاشته بودم آن هم در سنين جوانى ، اثر تشويقى بسزايى در من داشت . مرحوم غضنفرى عالمى وارسته و ساده زيست بود و سالها در شهر خوانسار در زمان طاغوت نماز جمعه را اقامه مى نمود » .
يكى ديگر از آن چهره هاى ملكوتى ، مرحوم آية الله سيد حسين علوى خوانسارى (رحمه الله)بود . مرحوم علوى از مجتهدان سرشناس خوانسارى بود و درمحله بالاى خوانسار ـ محله مادرى استاد ـ اقامه جماعت و تدريس داشته و صدها محصل علوم دينى از محضر او استفاده ها بردند . ايشان در حالى از نجف اشرف به خوانسار آمده بودند كه استادان آن بزرگوار اجتهاد او را مكتوباً تصريح نموده بودند .
باز هم پاى صحبت استاد مى نشينيم و خاطره اى از آن مرحوم مى شنويم :
« سال اولى بود كه ملبس به لباس روحانيت شده بودم و براى ديدن جد مادرى مرحوم سيد محمد باقر مصطفوى (رحمه الله) و جده ام و اقوام به خوانسار رفته بودم . يكى از آشنايان مرا در خيابان ديد و گفت : حاضرى ده شب در مسجد آقا اسد الله منبر بروى ؟ گفتم : حاضرم . روز اولى كه به مسجد رفتم ديدم آن عالم بزرگوار ـ مرحوم آية الله علوى ـ در جمع مستمعان نشسته است . تعجب كردم كه آن عالم و مجتهد بزرگوار به چه مناسبت پاى منبر جوان نوپايى چون من آمده بود ، پيش خود گفتم : شايد با بانى مجلس رابطه اى دارد ، اما با كمال تعجب ديدم تمام اين ده روز در مجلس شركت كرد و شركت او هم بخاطر تشويق من بوده است » .
يكى ديگر از آن چهره ها آية الله حاج سيد محمد على ابن الرضا خوانسارى دامت بركاته است كه استاد از كودكى به مناسبت نسبت فاميلى كه به ايشان داشتند ، با ايشان حشر و نشر داشته اند . استاد در خصوص ارتباط با اين عالم متخلق چنين مى فرمايد :
« از همان ايام كودكى يك نكته اساسى و زيبا از حضرت آقاى ابن الرضا دامت بركاته ـ كه داراى موقعيت علمى و شخصيت اجتماعى ممتاز و صفاى باطن هستند ـ در ذهنم نقش بسته بود كه : در هر شب جمعه بعد از نماز عشاء ، زيارت حضرت اباعبدالله الحسين (عليه السلام) ( وارث ) را ايستاده و با شور و حال براى عموم مردم قرائت مى كردند كه ارتباط اين عالم بزرگوار به اين كيفيت با حضرت سيدالشهداء (عليه السلام) اثرات مثبتى در روحيه من داشت » .
از جمله افرادى كه استاد با آن چهره ها ارتباط داشته اند مى توان از مرحوم الهى قمشه اى (رحمه الله) نام برد كه استاد در جلسه اخلاق آن مرحوم استفاده ها برده است .
مجموعه اين عوامل ـ عامل خانواده و مربّى اخلاق ـ باعث شد كه استاد پس از تكميل دروس دبيرستانى ، راه طلبگى را در پيش بگيرد و پس از مشورت با مرحوم الهى قمشه اى (رحمه الله) دروس طلبگى را آغاز كند .
تحصيلات استاد در دو حوزه علمى تهران و قم بوده است . در تهران ادبيات را آغاز مى كند و پس از اتمام ادبيات به محضر عالم ربانى حضرت آية الله ميرزا على فلسفى دامت بركاته ـ كه آن روزگار بعد از مرحوم برهان در مسجد لُر زاده اقامه جماعت داشته اند ـ مى رسد و از ايشان تقاضا مى كند كتاب معالم الاصول را به صورت خصوصى براى ايشان تدريس فرمايد . آن عالم كم نظير ـ كه جزء معدود كسانى هستند كه مرحوم آية الله العظمى خوئى (رحمه الله) كتباً به اجتهاد او تصريح داشته ـ تقاضاى استاد را مى پذيرد و پس از اتمام لمعتين و معالم از محضر آية الله فلسفى كسب اجازه مى نمايد تا به حوزه علميه قم مهاجرت نمايد . آية الله فلسفى استاد را تشويق نموده و ايشان را با مهربانى در آغوش مى گيرد و زمانى كه استاد تقاضاى نصيحتى مى كند كه ره توشه راه او باشد ، آية الله فلسفى حديثى را از پيامبر بعنوان هديه و زاد به او مى فرمايد كه : « مَن كَانَ لِلَّهِ كانَ اللّهُ لَه » . استاد انصاريان مى فرمايد : « از آن روز تا به امروز سعى كردم به سفارش ایشان عمل کنم و دست عنایت خداوند را هم در زندگی خود دیدم . آرى ، هركس كه با او باشد خدا نيز با او خواهد بود » .
استاد در حوزه علميه قم نيز مانند تهران سعى مى نمايد با چهره هاى الهى مأنوس باشد . لذا به محضر مرحوم آية الله حاج شيخ عباس طهرانى (رحمه الله) مى رسد و از محضر پربركت او بهره ها مى برد .
همچنين در جلسات اخلاقى مرحوم حاج آقا حسين فاطمى (رحمه الله) شركت مى نمايد و در اين زمينه مى فرمايد :
« غالب سخنرانى هاى اخلاقى آية الله فاطمى همراه با اشك چشم و شور و حال از جانب خود آن مرحوم و شاگردان بود » .
سرانجام بدست مبارك مرحوم آية الله حاج شيخ عباس طهرانى (رحمه الله) ملبس به لباس روحانيت مى گردد و تحصيلات خود را اينگونه ادامه مى دهد :
رسائل و مكاسب و كفايه را نزد علماى گرانقدرى مانند آية الله اعتمادى ، آية الله العظمى فاضل لنكرانى ، آية الله صالحى نجف آبادى و آية الله صانعى فرا مى گيرد .
پس از اتمام سطوح عاليه وارد مرحله استنباطى فقه و اصول ـ درس خارج ـ مى گردد . در اين قسمت هم از محضر فقهاى عظام : مرحوم آية الله سيد محمد محقق داماد (رحمه الله) ، مرحوم آية الله منتظرى(رحمه الله) ، مرحوم آية الله حاج شيخ ابوالفضل نجفى خوانسارى (رحمه الله) و بالاخص ساليانى از محضر مرحوم آية الله العظمى حاج ميرزا هاشم آملى (رحمه الله) استفاده ها مى نمايد ، كه حاصل اين برهه از ايام تحصيلى استاد ، تقريرات گرانمايه فقه و اصول درس مرحوم آية الله حاج ميرزا هاشم آملى (رحمه الله) است كه ايشان به رشته تحرير در آورده اند ، که این اثر بصورت مخطوط می باشد و مباحث حكمت را از حضور آية الله گيلانى معاني و بيان و بديع را از محضر حجة الاسلام و المسلمين جوادي در تهران استفاده نمودند .
لازم بذكر است كه در پس اين تلاش چشم گير ، معظم له از بزرگان آيات و مراجع تقليد مانند : مرحوم آية الله العظمى ميلانى (رحمه الله) و مرحوم آية الله العظمى آخوند همدانى (رحمه الله)و مرحوم آية الله كمره اى (رحمه الله) و مرحوم آية الله العظمى گلپايگانى (رحمه الله) و مرحوم آية الله العظمى حاج سيد احمد خوانسارى (رحمه الله) و مرحوم آية الله العظمى مرعشى نجفى (رحمه الله) و مرحوم آية الله العظمى امام خمينى (رحمه الله) صاحب اجازات علميه و روائيّه مى باشند .
استاد بعد از تحصيل علوم دينى و اتمام مدارج عاليه حوزوى و استفاده از محضر بزرگان و اساتيد حوزه علميه براى رسيدن به هدف اصلى خود ـ كه مهمترين مسئله براى يك محصل علوم دينى محسوب مى شود ـ كه همان تحقيق و تأليف و تبليغ علوم اسلامى مى باشد ،  از حوزه علميه قم به تهران مراجعت مى نمايد و تاكنون بيش ازچهل سال است كه علاوه بر  حدود سی هزار ساعت سخنرانی در داخل وخارج کشور مشغول خدمت در انجام وظائف الهى مى باشند .
شش هزار نوار سخنرانى بى تكرار و بيش از هشتاد عنوان كتاب درقالب 128 جلد ـ از محصولات اقامت اجبارى معظم له در تهران مى باشد .
فهرست تأليفات  فارسی:
1 ـ ترجمه قرآن كريم .
2 ـ ترجمه نهج البلاغه .
3 ـ ترجمه صحيفه سجاديه .
4 ـ ترجمه و بازنويسى مفاتيح الجنان .
5 ـ شرح دعاى كميل جلد 1و2. چاپ جديد
6 ـ اهل بيت (عليهم السلام) عرشيان فرش نشين
7 ـ معاشرت .
8- جلوه هاي رحمت الهي
9- فرهنگ مهرورزي
10- عبرت آموز
11- زيباييهاي اخلاق
12- توبه آغوش رحمت
13- بربال انديشه‌ (جلد 1)
14- بر بال انديشه (جلد 2)- در دست چاپ
15- با كاروان نور
16- سيماي نماز
17- لقمان حكيم
18- فروغي از تربيت اسلامي
19- رسائل حج
20- ديوان مسکین (مجموعه اشعار عرفانی)
21- پرسشها و پاسخها- 5 مجلد (در دست چاپ)
22- نظام خانواده در اسلام
23- مونس جان
24- عرفان اسلامى ( شرح مصباح الشريعه ) 15 مجلد . چاپ جديد
25- ديار عاشقان (تفسیرو شرح صحيفه سجاديه ) 15 مجلد . (چاپ جدید)
26- سيري در معارف اسلامي جلد 1(عقل كليد گنج سعادت)
27- سيري د رمعارف اسلامي جلد2(عقل محرم راز ملكوت)
28- سيري د رمعارف اسلامي جلد3(حديث عقل و نفس)
29- مجموعه سخنرانيهاي موضوعي(22 عنوان) قطع پالتویی.
30- اسلام و كار و كوشش .
31- اسلام و علم و دانش .
32- امام حسن بن على (عليه السلام) را بهتر بشناسيم .
33- معنويت ، اساسى ترين نياز عصر ما .
34 ـ بسوى قرآن و اسلام .
35 ـ مرز روشنايى (  اشعار ) .
36 ـ مناجات عارفان (  اشعار ) .
37 ـ چشمه سار عشق ( اشعار ) .
38 ـ گلزار محبت ( اشعار ) .
39 ـ عبرتهاى روزگار .
40 ـ نسيم رحمت .
41 ـ اخلاق خوبان .
42 ـ در بارگاه نور .
43 ـ چهل حديث حج .
44 ـ حج وادى امن .
45 ـ چهره هاى محبوب و منفور قرآن .
46 ـ ادب و آداب زائر
47 ـ راهى بسوى اخلاق اسلامى .
48 ـ ولايت و رهبرى از ديدگاه نهج البلاغه .
49 ـ مجموعه مقالات .
51 ـ عبوديت .
52 ـ شفا در قرآن .
53 ـ نفس .
54 ـ تقريرات درس مرحوم آيت الله العظمى حاج ميرزا هاشم آملى ( مخطوط ) .
55 ـ تقريرات درس خارج مرحوم آية الله  حاج شيخ ابوالفضل نجفى خوانسارى ( مخطوط ) .
56-سیری درمعارف اسلامی(18 جلد مجموعه سخمرانی های موضوعی)                                                                                                                            
همچنين كتابهاى استاد معظم كه تا كنون به زبانهاى خارجى ترجمه  وچاپ شده عبارتند از :
1 ـ با كاروان نور ( انگليسى ) .
2 ـ نظام خانواده در اسلام ( انگليسى ) .
3 ـ نظام خانواده در اسلام ( اردو ) .
4 ـ نظام خانواده د ر اسلام ( روسى) .
5 ـ نظام خانواده در اسلام ( تركى استانبولى) .
6 ـ نظام خانواده در اسلام ( عربى ) .
7 ـ شرح دعاى كميل ( عربى ) .
8 ـ شرح دعاى كميل ( اردو) .
9 ـ شرح دعاى كميل ( انگليسى ) .
10 ـ توبه آغوش رحمت ( عربى ) .
11 ـ توبه آغوش رحمت ( انگليسى ) .
12 ـ توبه آغوش رحمت ( اسپانیولی) .
13- توبه آغوش رحمت (اردو)
14 ـ لقمان حكيم ( اردو ) .
15- ديار عاشقان (انگليسي) دوجلدي
16- اهلب بيت (اردو)
17- اهل بيت(عربي)
18- اهل بيت(انگيسي)
19- اهل بيت(روسي)         20- معاشرت  (عربی اردو انگلیسی)

شهید فضل الله محلاتی

پرواز بود نه قصه پرواز آنجا كه بالهاي آهنين پرنده در آسمان شكست ، سبكبالان ملكوت ، پرنده هاي خونين بال را همراهي كردند تا لقاي دوست در اين سفر روحاني بود كه چهره شهيدان انقلاب ، در سيماي رهروان ديگري از خطه شهادت ، چون يك گل شكفت و ميوه پيروزي را به ارمغان آورد پيروزي بر دشمن سياه دل و كور از اين سفر ، ما نيز ره توشه اي داريم ، از شهيدان فاجعه آسمان و از رهروان آنان براي شما پيامي داريم پس ، به همراهي شما پاي صحبت خانواده شهيد محلاتي مي نشينيم تا از لحظه لحظه هايي كه خبر شهادت جان هاي ما را خليد و خونين كرد ؛ براي ما بگويند

اميد اين كه حديث شهادت را با گوش جان بشنويم

آقاي محلاتي ، نزد پدرم آقاي شهيدي درس مي خواندند بعد از دو سال به قم آمدند در مورد سوابق مبارزاتي ايشان مي گفتند اولين زندان من ، زماني بود كه مي خواستند جنازه رضاخان را به قم بياورند طلبه ها را جمع كردم تا از اين كار جلوگيري كنيم و شهرباني مرا د ستگير كرد

ايشان حدود بيست سال داشتند و من دوازده ساله بودم كه زندگي مشترك ما آغاز شد بعد از قم به تهران آمديم ؛ يعني به ايشان مأموريت دادند كه به تهران برود در مدرسه مروي بازار حجره اي داشتند

هر وقت از خانه بيرون مي رفت ما مطمئن بوديم كه به خانه برگردد چون هميشه تحت نظر بود و از طرفي هم مرتب به مجالس سخنراني روحانيون مي رفت و بعد از آن هم ساواك توي خانه ما مي ريخت و ايشان را مي برد

بعد از درگذشت آيت الله بروجردي ، ايشان اعلاميه هاي امام را پخش مي كرد و ساواك او را دستگير كرد اين حبس ، چهل و پنج روز طول كشيد و او را به اين شرط آزاد كردند كه در كار سياست دخالت نكند ، حتي به او گفته بودند مگر امام خميني به شما چه مي دهد كه اينقدر از او پشتيباني مي كنيد

در پانزده خرداد هم در چاپ اعلاميه هاي امام همراه شهيد عراقي فعاليت مي كردند يعني اينها وقتي نزد امام مي رفتند ،‌صحبتها و يا مطالب ايشان را مي گرفتند و در يك چاپخانه مخفي در ميدان امام خميني چاپ مي كردند و توزيع مي شد البته با اين همه فعاليت ، درس ايشان خيلي خوب بود در آغاز زندگي ، به ايشان گفتم

ـ شما چرا به خانه و بچه ها نمي رسيد ؟

گفتند

ـ من كاري كه انجام مي دهم ثواب دارد و شما در اين ثواب شريك هستيد

بعد از اين كه امام در پانزده خرداد يا محرم فرمودند در سخنراني هاي خود مردم را آگاه كنيد فقط گريه نباشد ايشان با وعاظ و مداحان قرار گذاشتند كه اين مسئله را رعايت كنند ولي ، شب نهم يا دهم محرم بود كه مي خواستند ايشان را دستگيركنند ولي ايشان نجات يافت و تا آخر قيام پانزده خرداد ، ايشان مخفي بود و به خانه نمي آمد چون مدام به خانه ما مي آمدند تا ايشان را دستگير كنند و ما را هم تهديد مي كردند

اگر او را بگيريم ، اعدام مي كنيم تا درس عبرتي براي ديگران باشد

يادم هست ، يك شب گويا مراسم تاجگذاري بود ـ دقيقاً نمي دانم ـ ساعت ده و سي دقيقه شب به خانه ما ريختند حتي با مأمورين ، دادستان هم آمده بود تا ايشان را دستگير كنند من گفتم

ـ شاه را با خميني چه كار ؟

و مأمورين با من با تندي برخورد كردند

ساواكي ها به ايشان ميگفتند ؛ موتور العلما ! در اين مورد خاطره اي را ايشان نقل مي كردند ، مي گفتند يك بار نزد امام رفتم حاج احمد آقا گفتند ؛ آقا جان ايشان موتورالعلما هستند در مورد اخلاق و رفتار ايشان هم بايد بگويم با اين كه زياد زندان رفتند ولي وقتي آزاد مي شدند آنقدر به خانواده و فرزندان خود محبت مي كردند كه انسان يادش مي رفت در نبود ايشان چه مصائبي كشيده است

از خاطرات زندان هم برايمان تعريف مي كردند كه در زندان قزل قلعه براي اين كه از حال هم باخبر شويم ، قرآن مي خوانديم

باز در همان زندان قزل قلعه يك جوان كمونيست را در سلول ايشان گذاشتند ؛ آن جوان در اثر همنشيني و صحبت با ايشان قانع شد كه اسلام درست است و نمازخوان شد برادر آن جوان مي گفت

وقتي او نماز خواند من تعجب كردم و خيلي هم از حاج آقا تشكر كرد آن جوان هم سلول حاج آقا در پيروزي انقلاب شهيد شد

در دوران انقلاب بعد از هفده شهريور به او گفتند كه مخفي شو ! او هم پنجاه شب در خانه نبود و هر شب هم سر ساعت حكومت نظامي به خانه ما مي ريختند تا او را دستگير كنند و تهديد مي كردند اگر او نيايد ما شما را چنين و چنان مي كنيم !

ايشان بعد از پيروزي براي اولين بار پيام امام را ، از راديو خواندند و خودشان مي گفتند زير رگبار گلوله به آنجا رفتيم بله ، زندگي ما ، بيست و سه سال رنج و مشقت از رژيم ستم شاهي با پيروزي انقلاب در راه ديگري افتاد راه تلاش و كوشش براي تداوم و ثبات آن دو سال در كميته انقلاب اسلامي و شش يا هفت سال نماينده مجلس بودند يك سال از سوي امام امت به حج رفتند و در واقع نماينده ايشان بودند وقتي هم كه جنگ تحميلي آغاز شد اكثر مواقع جبهه بودند

ما وقتي ايشان به خانه مي آمدند خدا را شكر مي كرديم و هميشه هم مي گفتيم مواظب خودتان باشيد !

ايشان مي گفت شما مي خواهيد ما در بستر بميريم در حالي كه شهادت بزرگترين افتخار ماست كسي كه شهيد مي شود ؛ سعادت دارد

در وصيت نامه هايي كه از سن بيست و سه سالگي نوشته اند هميشه خواسته اند كه امام شفاعتشان را بكند

خيلي اوقات مي گفتند مرا در گلزار شهدا دفن كنيد

وقتي ايشان شهيد شدند من نظرم بود كه ايشان را در بهشت زهرا دفن كنيم تا نزديك باشد ولي وقتي از قم تلفن زدند و گفتند شما چه نظري براي محل دفن ايشان داريد؟ من نظرم را گفتم ـ گفتند ايشان شش ماه پيش ، از من در مسجد بالا سر ،‌نزديك شهدا يك قبر خواسته بودند من نمي توانم خواسته ايشان را اجابت نكنم و بالاخره هم ، ايشان را در قم دفن كرديم

از روزي كه رفتند برايمان صحبت كنيد ؟

ايشان قرار بود براي حمله فاو در جبهه باشند ولي چون از يك ماه قبل در مشهد براي سخنراني وقت گرفته بودند به مشهد رفتند هميشه هم عادت داشتند هر جا مي رفتند از حال خود به ما بگويند وقتي به تهران آمدند برادرشان ما را دعوت كردند ايشان گفتند من بايد به جبهه بروم و تا حالا هم تأخير داشته ام انشاالله بعد مي آيم شب سوم حمله بود ديدم خيلي ناراحتند پرسيدم چي شده ! گفتند امروز نيروي زميني عراق بچه ها را مورد حمله شديد قرار داده است اما باران هاي شديد باعث شد تانك ها نتوانند پيشروي كنند فرداي آن روز ، گفتند دو تا از دكترهاي سپاه شهيد شده اند قرار است در تشييع جنازه آنها صحبت كنم من از روي اينها شرمنده هستم نمي دانم چه بگويم

شب كه آمدند گفتند همسر اين شهدا دكترهاي سپاه واقعاً زينب زمان بودند

گفتم منظورتان چيست ؟ گفتند گوش شما را پر مي كنم ! و بعد خودشان را آماده كردند كه به جبهه بروند

روزي كه قرار بود به جبهه بروند ، گفتند خانم ساك مرا حاضر كنيد ! گفتم چطور به جبهه مي رويد ؟ گفت يك پرواز هست ساك ايشان را حاضر كردم و گفتند اگر كيف من لازم شد در سپاه هست برويد و برداريد

البته ،‌بعد فهميدم منظور ايشان وصيت نامه اي است كه در كيف خود گذاشته بودند لحظه اي كه مي رفتند گفتند مرا دعا كنيد و من گفتم تلفن بزنيد و از حالتان بگوييد !

وقتي ايشان رفتند يك دلشوره عجيبي به من دست داد وضو گرفتم و نماز خواندم بعد از ظهر به ختم انعام رفتم البته ؛ قبلاً هم چند بار به منزل تلفن زدند ، از حال ايشان جويا شدند

در جلسه ختم انعام بيخود گريه ام گرفت و تصميم گرفتم به دفتر ايشان تلفن بزنم گفتند خبر خاصي نداريم هنوز وقت هست كه ايشان تماس بگيرند

كمي آرام شدم ولي مجلس ختم انعام را طور ديگري ديدم ساعت شش و سي دقيقه بود كه آقاي شهيدي آمدند البته با اين قصد كه مرا از جريان مطلع كنند ولي به من گفت ايشان مجروح شده است اگر بيرون ، حرف و سخني شنيديد ، آماده باشيد ، بعد هم ما را به منزلمان رساند

بعد از ورود به خانه ، اقوام هم آمدند و من از آقاي شهيدي پرسيدم چه اتفاقي افتاده ؟ چرا اصل جريان را به من نمي گوييد ؟

ايشان گفتند به هواپيمايي كه به جبهه مي رفت حمله كرده اند

و بالاخره فهميدم ايشان شهيد شده است يك هفته قبل از شهادت ايشان ، خواب ديدم با دخترم به مكه معظمه رفته ايم دخترم غسل طواف كرد آقاي محلاتي به من گفتند شما هم احرام كن ، چون دو نفر ديگر را هم بايد ببريم ؛ طواف كنند

من در كنار خانه كعبه ، دو تا گور ديدم كه مي گويند اينجا مدفن حضرت ابراهيم و اسماعيل ع است من سر اين دو مزار گريه مي كنم ولي بعد در بيداري محل دفن حاج آقا را شبيه به آنچه در خواب ديدم يافتم

در مورد لحظات قبل و بعد از شهادت ايشان چه شنيده ايد ؟

پاسداران ايشان مي گفتند پاي پله هاي هواپيما يك نفر با ماشين آمد و پرسيد آقاي محلاتي و همراهانش هستند ؟ گفته بودند بله و دوباره سئوال كرده بود و همان لحظه كه اين اتفاق افتاد ، راديوهاي بيگانه هم اين خبر را همراه با ليست مسافرين پخش كردند

حاج آقا و پاسدار ايشان عبدالله فياضي يك جور شهيد شدند بدن و لباسهايشان تميز بود

چند شب پيش هم يكي از دوستان خواب ديده بود حاج آقا در مسجد كوفه هستند و به اين دوست ما گفتند اينجا با حضرت علي ع هستيم و بقيه شهدا هم در مسجد هستند ايشان گفته بودند حاج آقا ما را دعا كنيد ، چون خيلي گرفتاريم حاج آقا هم گفته بود به مردم بگوييد شعار خدايا ، خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار را خيلي بگويند

فرزند كوچك ما خيلي بي تابي مي كند و هميشه مي گويد ‌ مادر قصه شهادت پدر را برايم بگو و من برايش تعريف مي كنم كه چطور پدرش شهيد شده است

شما چه پيامي براي مردم و خانواده شهدا داريد ؟

شرمنده ام ، انتظارم از جامعه اين است كه مردم با اين خانواده شهدا و مجروحين و جانبازان همكاري كنند چون ، اينها از خود گذشته هستند و جان و جوان خود را براي اسلام داده اند

حاج آقا هميشه سفارش مي كردند نسبت به خانواده شهدا خوش رفتار باشيد روز سوم شهادت حاج آقا همسر امام به منزل ما تشريف آوردند و گفتند امام يك بار در شهادت استاد مطهري گريه كردند و متأثر شدند و يك بار هم از شهات آقاي محلاتي متأثر شدند

روزي هم كه خدمت امام رفتيم ، امام فرمودند من اول بايد به خودم تسليت بگويم بعد به شما و از خدا براي شما طلب صبر و شكيبايي مي كنم

حجت‌الاسلام محمدرضا صالحیان

به گزارش پایگاه تحلیلی خبری شهرستان گلپایگان ؛ حجت‌الاسلام محمدرضا صالحیان صبح امروز در حاشیه جلسه هماهنگی برگزاری نماز جمعه در گلشهر گلپایگان در گفت‌و‌گو با خبرنگاران اظهار کرد: در حال حاضر ۷۱ نماز جمعه در سراسر استان اقامه می‌شود و یک هزار و ۵۰۰ نفر از خواهران و برادران در ستادهای نماز جمعه استان فعالیت می‌کنند.

fa4026190b9f153ce7e9c683ac84415a هفتاد و دومین نماز جمعه استان در شهر گلشهر/امام جمعه محور مسائل فرهنگی است

وی با بیان اینکه روز جمعه پیش رو هفتاد و دومین نماز جمعه استان در شهر گلشهر گلپایگان تاسیس می‌شود، افزود: برگزاری نمازجمعه در هر شهری شرایطی دارد که آن شهردار باید شهرداری داشته باشد، جمعیت آن کمتر از ۱۰ هزار نفر نباشد و پس از سنجیدن فاصله شرعی و قانونی شهر با نمازجمعه‌های اطراف مصوب شود، در آن شهر نماز جمعه اقامه شود.

دبیر ستاد برگزاری نمازجمعه استان اصفهان گفت: وقتی نماز جمعه در یک شهر تاسیس می‌شود، امام جمعه محور مسائل فرهنگی قرار می‌گیرد و باید همه مسائل را زودتر از مردم رصد کند و مردم را در جریان دسیسه‌های دشمنان قرار دهد.

وی بیان کرد: دشمنان امروز اعتقادات جوانان ما را هدف قرار داده‌اند و سعی دارند با ناامید کردن مردم و از بین بردن اخلاقیات و دیانت جوانان نظام مقدس اسلامی را به زانو درآورند.

حجت‌الاسلام صالحیان تصریح کرد: ما برای استقلال، پیشرفت و تولید علم انقلاب کردیم اما دشمنان نمی‌خواهند نظامی که بر اساس مکتب پویای امام حسین(ع) بنا شده به پیشرفت برسد و به همین دلیل مسائل هسته‌ای و مواردی از این دست را بهانه کرده‌اند.

وی خاطرنشان کرد: امام جمعه موظف است که به مردم امید دهد و دسیسه‌ها را زودتر شناسایی کند و به مردم انتقال دهد تا مردم بتوانند با ارتقای بصیرت سیاسی خود همچون همیشه با عملکردی صحیح نقشه‌های دشمن را نقش برآب کنند.

دبیر ستاد برگزاری نمازجمعه استان اصفهان اظهار کرد: مردم شهر گلشهر درخواست برگزاری نماز جمعه در این شهر را داشتند که این امر نشان از دیانت و ریشه‌های اعتقادی مردم این شهر دارد و  از مردم مومن گلشهر انتظار می‌رود که نمازهای جمعه را در این شهر باشکوه برگزار کنند و با صفوف به هم پیوسته در روز جمعه غدیری  دیگر بیافرینند.

وی بیان کرد: هرجا اجتماعی از مسلمانان تشکیل شود که باعث خشنودی دوستان و ناامیدی دشمنان باشد، غدیری دیگر شکل می‌گیرد چرا که یکی از پیام‌های غدیر مایوس ساختن کفار است.

حجت‌الاسلام صالحیان در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به روند ساخت مصلای نماز جمعه گلپایگان خاطرنشان کرد: در حال حاضر در ۷۵۰ شهر کشور نماز جمعه اقامه می‌شود و بیش از ۲۰۰ شهر در حال ساخت مصلا هستند و ساخت مکان های مذهبی مانند مصلاها با کمک های مردمی صورت می‌گیرد چرا که این مکان‌ها مردمی هستند و به وسیله مردم ساخته و اداره می‌شوند به همین دلیل روند پیشرفت آنها با شیب ملایمی صورت می‌گیرد.

وی اضافه کرد: با توجه به این مسئله و اعتبارات موجود پیشرفت مصلای گلپایگان نسبتا خوب است  و همین مقدار که شرایط آسایش نمازگزاران فراهم شود اقامه نماز در مصلا آغاز می شود و بقیه شاخ و برگ های ساختمانی در ادامه تکمیل می شود.