عجب شیر نری بیدی کریمخان دل یک لشکری بیدی کریمخان برای مادر و فرزند و ایلت دل یک لشکری بیدی کریمخان
شاید خیلی از شما خوانندگان محترم این نوشته هم مانند من اشعار و دوبیتی های ساده و عامیانه ای را از زبان مادر بزرگها و پدر بزرگها شنیده باشید. هر کدام از این اشعار و دوبیتی های محلی همانگونه که در بردارنده مضامین عاشقانه و مبین روحیه ساده و با لطافت سرایندگان و زمزمه کنندگان آنهاست ، نماینده اندیشه ها ، تخیلات ، آرزوها و تاریخ مردمان بی پیرایه و یکرنگی است که در دورانی از صلح و صفا و یا آشوب و نیرنگ و خونریزی و ناامنی می زیسته اند. به عبارت دیگر می توان گفت که قسمتی از تاریخ سرزمین ما و مردمان آن بوسیله این دو بیتی ها ثبت و ظبط گشته و سینه به سینه توسط راویان به نسل های آینده منتقل شده است. به عنوان مثال به این دوبیتی توجه فرماید:
شنیدستم که دشتستون بهاره زمین از خون احمد لاله زاره خبر ور مادر پیرش رسانید که احمد یکتن و دشمن هزاره
این دو بیتی که امروزه در مجموعه اشعار منسوب به فائز دشتستانی به چاپ رسیده است ، به نوعی بیانگر روحیه سلحشوری و حماسی مردمان خطه جنوب و یاد آور مبارزه بیاد ماندنی احمد خان دشتستانی در برابر تجاوز نیروهای انگلیسی به بنادر جنوب است. اما... در سال 1313 شمسی مرحوم حسین کوهی کرمانی از طرف وزارت فرهنگ آنزمان مامور شد تا به اطراف کشور سرکشی کرده و مجموعه ای از دوبیتی های محلی فراهم آورد. سفر اول او به منطقه گلپایگان بود. او طی این سفر به سراغ همه کسانی که به نوعی با ادبیات و فرهنگ محلی آشنایی داشته و یا چند بیتی از اینگونه اشعار را بیاد داشتند رفت. در این میان با چوپانی آشنا شد به نام (رضا گوگدی) که تعداد 37 عدد از این دوبیتی ها را برای او خواند. تعدادی از این دوبیتی ها ، از رشادت و درددلهای شخصی به نام کریمخان یاد می کند که برای مرحوم کوهی کرمانی ناشناخته بود. ایشان در توضیح این دو بیتی ها می نویسد: (در صفحات گلپایگان ) خوانسار و خمین دوبیتی های زیادی به نام کریمخان است که ان شا الله در موقع مقتضی به چاپ خواهد رسید.� هر چند که این وعده هیچگاه به مرحله اجرا درنیامد ولی تعدادی از این دوبیتی های کریمخانی به صورت پراکنده در بین بقیه مجموعه های به چشم می خورد. همانگونه که کوهی کرمانی می خواست در مورد این کریمخان بیشتر بداند شاید برای شما هم مثل من این سوال ایجاد شده باشد که این کریمخان که از او در این اشعار به نیکی و رشادت یاد می شود کیست آیا یک شخصیت محلی با نفوذ بوده و یا یک قهرمان ملی فراموش شده است اگر از مردم این منطقه است چرا از او به عنوان یک بزرگ ایلیاتی یاد می شود در حالی که می دانیم در منطقه گلپایگان هیچ ایلی از قدیم الایام سکونت نداشته است اگر صاحب ایل و عشیره بوده پس چرا اشعار او در این منطقه بر سر زبانهاست اصلا کریمخان در چه دوره ای زندگی می کرده است برای رسیدن به جواب سوالات بالا بد نیست که چند دوبیتی دیگر را که در مورد کریمخان نقل شده است برای شما بیاورم:
کریم خان عزیز کاکای خسرو تو سنگر بسته ای بالای ده نو کریم خان ام سوار کرکری بی کریم خان ام چو تیغ جوهری بی
کریمخان ام نشسته با دل تنگ همه میگن کریمخان خورده ای بنگ نه بنگ خوردم نه بوی بنگ شنیدم غم الله خان ام کرده دل تنگ
تفنگ خواهم که کار لار باشه چو قنداقش زبان مار باشه تفنگوم بد نبید و سرسری زد سر سیصد قدم یک کفتری زد
با توجه و دقت در اشعار بالا و واژه های به کار رفته در آنها چند نکته را می توان دریافت : اول اینکه این شخصیت می بایست یک شخصیت معروف تاریخی حد اقل در مناطق مرکزی ایران که در سابق آنرا عراق عجم می گفتند باشد. دلیل عمده این ادعا پراکندگی اشعار مربوط به او در عراق عجم می باشد. دوم اینکه از نظر زمانی چندان نمی توان به عقب برگشت. دلیل آن اینکه این مناطق در طول زمان بارها مورد هجوم و یورش فاتحان و غارتگران مختلف قرار گرفته و در مواردی به کلی از سکنه و خاطرات ثبت شده در اذهان آنها خالی شده است و لذا این شخص نمی بایست زمانی دور تر از فتنه افاغنه که قدیمی ترین خاطره در حافظه تاریخی مردم این منطقه است ( اغون و اوزبک) باشد. از طرفی وجود تفنگی که در سیصد قدمی دارای برد موثر باشد خیلی قدیمی به نظر نمی رسد. سوم اینکه رشادت های کریمخان به این دلیل منبع الهام برای سرایندگان این دوبیتی ها قرار گرفته و در حافظه تاریخی مردم ثبت گشته است که او به نوعی محبوب ساکنین این منطقه بوده است و احتمالا با کسانی سر نزاع و جنگ داشته که مورد تنفر مردم بوده اند. برای بیشتر روشن شدن موضوع مجبوریم کمی به عقب تر برگشته و سری به منابع تاریخی بزنیم. در سال 1335 هجری قمری سلسله شیعه مذهب صفویه توسط افاغنه غلجایی سنی مذهب سرنگون شد و به دنبال آن محمود افغان سلطه خودش را در مناطق مرکزی ایران گسترش داد. یکی از شهرهایی که در این منطقه آسیب فراوان دیده و هنوز هم آثار فراوانی از این هجمه در گوشه و کنار خود به یاد گار دارد گلپایگان بود. افاغنه پس از یورش به این منطقه قناتهای اطراف را پر کرده برج و باروی شهر را تخریب کرده و اکثر مردم شهر از جمله علما را به قتل رسانیدند. عادت افغانی ها اینگونه بود که پس رخنه به یک شهر و غارت آن اطراف آنجا ساکن شده و به شرارت و دزدی و راهزنی و آزار و اذیت مردم منطقه می پرداختند. ظهور نادر هم به دلیل اینکه اولا اکثر سپاهیانش از همین افاغنه سرگردان تشکیل شده بود و ثانیا خودش هم از ظلم و ستم و شرارت دست کمی از متجاوزین نداشت نتوانست تغییری در وضع زندگی مصیبت بار مردم ایجاد کند. با کشته شدن نادر و از هم گسیختگی اردوی او هر گروه از سپاهش به فرماندهی یکی از سرلشکران به منطقه ای از ایران تاخت و بار دیگر عراق عجم عرصه تاخت و تاز افاغنه شد. یکی از گروههایی که از اردوی نادری گریختند چهل خانوار از لرهای زند بودند که به فرماندهی شخصی به نام کریم توشمال به منطقه عراق عجم آمده و در کوههای اطراف ملایر تا گلپایگان و همدان به راهزنی پرداختند. البته در این راهزنی بیشتر افاغنه و گروهای مربوط به آنها و حکام محلی مورد حمله قرار گرفته و مردم شهر ها و روستا ها در امان بودند. کم کم آوازه این جنگهای چریکی بر ضد گروههای افغان در مناطق مرکزی ایران پیچید و سردار آنان که اکنون کریمخان نام گرفته بود مورد توجه مردم قرار گرفت. به دنبال این معروفیت شهباز خان قره گوزلو به همراه دو هزار سوار لر به کریمخان پیوست. کریمخان که دیگر از مرحله راهزنی گذشته و دیگر مدعی تاج و تخت ایران بود به همراه سوارانش به گلپایگان آمد و این شهر را از تصرف علیمردان خان بختیاری خارج کرد. کریمخان اردوی خود را در گلپایگان مستقر نموده و با تعمیر قلعه گوگد آنجا را مقر فرماندهی خود نمود. بنابراین دور از واقعیت نیست که بگوییم اولین پایتخت سلسله زندیه گلپایگان بود. به هر حال از این منطقه بود که تکاپوی ایل زند برای رسیدن به قدرت شروع گشته و نهایتا سلسله زندیه شکل گرفت. معروفیت کریمخان در این جنگهای چریکی و تنفر مردم از افاغنه به همراه دستوری که برای قتل عام بقایای آنها در سال 1172 هجری قمری صادر کرد باعث شد تا چهره او به عنوان شخصیتی محبوب شناخته شده و در قالب دو بیتی های محلی سینه به سینه تا به امروز نقل گردد.
منابع: - هفتصد ترانه گردآورنده حسین کوهی کرمانی - تاریخ تحولات سیاسی- اجتماعی ایران در دوره ای افشار و زند تالیف رضا شعبانی - مجمل التواریخ پس از نادر ابوالحسن بن محمد - سفرنامه کروسینسکی - انقراض سلسله صفویه لارنس لاکهارت |