به کرمانشاه که آمدیم، طبقات مختلف مردم به دیدار ایشان آمده ازجمله دیدار کنندگان فرمانده لشکر غرب بود که حامل پیامی از سوی شاه بود، که شاه د ستور داده هواپیمای اختصاصی خودشان به کرمانشاه آمده و شما و همراهان را به تهران ببرد. مرحوم سید (قدس سره) با ناراحتی فرمودند: من احتیاج به هواپیما ندارم و با ماشین می روم، هر چه اصرار کردند و دیگران نیز با او همراهی کردند که شاید ایشان را راضی نمایند قبول نفرموده و استنکاف کردند و خلاصه با ماشین کوچک صاحب منزل به تهران آمدیم.وقتی وارد تهران شدیم در همان ابتدای سفر، آقا در بیمارستان نجمیه (بازرگانان) بستری شدند که بدین صورت بیمارستان افتتاح شد.در زمان بستری بودن ایشان عده زیادی از علما و بزرگان قم و تهران و طبقات مختلف مردم به ملاقاتشان آمدند.آیت الله بروجردی مکرر افراد متعددی را برای دیدار ایشان می فرستادند و چندین بار نامه فرستاده و از اینکه خود نمی توانند به تهران بیایند عذر خواهی نمودند.یک روز صبح بود. که دیدیم ،هیراو رئیس دربار شاه برای ملاقات آقا وارد شده پس از مقداری نشستن گفت: کار محرمانه ای با آقا دارم، آقایان اطاق را خالی کنند،مرحوم آقا امر کردند، بیرون رفتیم، پس از مدتی کوتاهی دیدیم هیراو با کمال ناراحتی از اطاق خارج شد و رفت.
ما به اطاق بازگشتیم، دیدیم مرحوم آقا خندان هستند، علت این ماجرا را جویا شدیم؟ فرمودند: این آقا از طرف شاه آمده بود و می گفت: شاه امروز به شیراز سفر کرده و تا شب به تهران بر می گردد، و فردا صبح می آید به دیدار شما، سپس از جیب خود پاکتی بیرون آورد، و گفت : شاه سلام رساند و این وجه را تقدیم نمود، من نپذیرفتم و گفتم من نان خور امام زمان روحی فداه هستم و تا حال نگذاشته است که در بمانم لذا احتیاجی ندارم و نمی گیرم هیراو در جواب گفته بود: بگیرید و به افرادی که همراهتان هستند بدهید. فرمودند: عرض کردم آقایان هم نان خور حضرت ولی عصر (عج) هستند و احتیاج ندارند. مقداری اصرار کرد و می گفت: بد است، تقدیمی شاه مملکت است، که من جواب ندادم فقط گفتم: احتیاج نداریم، اوقاتش تلخ شد و از اطاق بیرون رفت، و شاه هم به دیدار ایشان نیامد.
مصدق هم که در آن زمان در احمد آباد مستوفی تحت نظر بود توسط پسرش دکتر غلامحسین پیغام داد که بیمارستان متعلق به مادرم می باشدلذا برای بیمارستان و عمل جراحی هیچ اجرتی ندهید، که مرحوم سید در جواب فرموده بودند: خیر نیازی به آن نیست من خودم می دهم.در زمینه همین سفر مرحوم آیت الله حاج سید مصطفی صفائی خوانساری( متوفی 1413 هجری قمری ) می فرمودند:مرحوم آیت الله سید جمال الدین برای معالجه به تهران آمده بودند در بیمارستان نجمیه (بازرگانان) بستری بودند وقتی به ملاقات ایشان رفتیم فرمودند: به حاج آقا حسین (بروجردی) سلام مرا برسانید وبگوئید اگر بنا بود سید جمال مقلد باشد از شما تقلید می کرد.
وقتی به ملاقات ایشان رفتیم فرمودند: به حاج آقا حسین (بروجردی) سلام مرا برسانید وبگوئید اگر بنا بود سید جمال مقلد باشد از شما تقلید می کرد
و این در حالی بود که آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی از مرحوم بروجردی پرسیده بودند: اعلم نجفیون کیست که موقوفه ای را به وسیله او به طلاب برسانیم؟ آیت الله بروجردی در پاسخ نوشته بودند: آیت الله حاج آقا جمال الدین گلپایگانی است.سید از فروتنی عجیبی برخوردار بود به طوری که نقل می کنند با آن عظمت علمی که ایشان داشتند در عین حال مدت زیادی در مسجد بالاسر حرم حضرت امیر المومنین علیه السلام پای منبر مرحوم واعظ خراسانی (قدس سره) که مشغول تفسیر سوره یوسف بودند می نشتند(5).
برای شادی روح پرفتوحش صلوات