به نقل از دانشنامه آزاد ( ویکیپدیا )
حاجیه زینب خانم یک شهروند گلپایگانی ساده زی و ملکوتی تبار
در منزلگاهی از سیر و سفر به سوی رشد و تعالی , شاخص بودن و زیبائی را اینگونه می توان دید
این بانوی موئمنه و هرگز فراموش ناشدنی. با قامتی خمیده و صورتی همیشه خندان همه عمر شریف خود را پروانه وار در گرد آ تش تنور مطبخ خانه های شهری گلپایگان به شغل پر زحمت شاطه وا کنی ( صاف ونازک کردن چونه خمیر نانوائی ) گذرانید. دریا دل و خوش قلب ٬ و همیشه سرشار از نشاط و مملو از حکایت های تلخ و شیرین و آموزنده بود.
خانه های قدیمی گلپایگان دارای مطبخ های زیبائی بود که در یک کنار آن تنوری گلی در دل خاک داشت که در آن نان برای مصرف یکی دو ماه خانواده در یک روز کاری بلند و پرشور و پر از هیجان توسط نانوا ٬ شاطه واکن و یکی دو نفر پادو که همگی زنان عفیفه و پاکی بودند از جمله مرحوم حاج زینب خانم و مرحوم شهربانو خانم پخته می شد. پاکی و نزاکت این زنها حائز اهمیت بسیاری بود و طراوت و زیبائی ویژه ای به آنها می داد.
حاج زینب خانم پیر در کنار این تنورها به هنگام باز کردن شاطه های نان داستانهای آموزنده و زیبائی نقل میکرد که هر یک درسی بزرگ برای زندگی بهتر بود٬ داستان خیر و شِیر همان خیر و شر و... . و اما داستان فرار او از دست مامورین رضا شاه در زمان کشف حجاب شیرین و شجاعانه بود . او عملا فرهنگ ساخت و راه زندگی و سلامت نفس به دیگران آموخت بدون اینکه مورد توجه قرار گیرد. چه پرتلاش و بی آلایش و بی ادعا و فاقد کوچکترین سعی برای تجلی کردن بود . او یک زن بود و برای زندگی به هیچ دست آویزه ای متمسک نشد.
در نبود ایشان و پس از سی سالی از رحلتش مکررا او را درغربت به خاطر می آوردم و کمبود آن همه ساده زیستی و صفا را باحسی سوزاننده و پرتمنا تجربه میکردم این شد که روزی به دانشکده مجاور محل تحصیلم یعنی کارگاه هنر دانشگاه لندن رفتم و تکه سنگی از استاد هنر گرفتم تا با آن خاطرات زیبای این بانوی شریف را زنده کنم، نتیجه سنگ تراشه ای شد که در معرض روئیت شما بینندهٔ عزیز میباشد
اين مطلب تاکنون 8338 بار مشاهده شده است.مطالب مرتبط با محمد وثوقی حاجیه زینب خانم یک شهروند گلپایگانی ساده زی و ملکوتی تبار
| | |