آفتو خنديد |
صبح زود كه آفتاب از لاي ابرها بتابد چنين مي گويند |
آله افتاده |
كسي را گويند كه در منزل دوستي چند روز اطراق كند |
آلون كردن |
سماجت در طلب چيزي |
از ديوار شكسته بايد ترسيد |
افراد بي دست و پا گاهي اقدامات خطرناكي انجام مي دهند. |
از سورچ دووار خودشا بالا كشيد |
از گوشه ديوار بالا رفت |
از ما مرغه و تو كلكلون ازشما خروسه و گر پشتبون |
به كسي درباره چيزي كه دارد يا هنري كه نشان ميدهد گفته مي شود |
از هر طرف باد بياد هيشون ميكنه |
به آدم ابن الوقت گويند |
از هولش در اومدن |
آسودگي خيال |
اين همه خان رو يكيشا بدين چراغ موشي |
كنايه از تفرعن زياد در عين بي چيزي است |
اگر خدا بخواد به علف زوره هم ميدهد |
بركت محصول دست خداست |
با بابا را يه بابا بي بابا را صد بابا |
براي بچه هاي يتيم هركسي به نحوي اظهار نظر مي كند |
با شيطان گلوزه كاشتن |
كنايه از داشتن همكار و شريك كلاش و مرد رند است |
با چيزي مدارا كردن |
به آهستگي چيزي را مصرف كردن |
بار به بارخونه گرونه |
چيزهاي احتكار شده درانبارهاي عمومي گرانتر است |
باريد به كرتوم نباريد به پرتوم |
اشخاصي كه از مكنت كافي برخوردارند بيان مي كنند |
باغا گذاشتيم رو كلون |
براي تهيه كلون آنقدر خرج كرد كه مجبور شد باغ را بفروشد |
قلاق نشون دادن |
فکر کسي را مشوش کردن |
آدم گدا و این همه ادا |
در موقع توقع بیجا گفته می شود |
آسمون سولاخ شده تو افتادی پایین |
به شخص متکبر و پر توقع اطلاق می شود |
آسمون میگه قرم قرم من بچه خورده می خورم |
برای ترساندن بچه و جلوگیری از شلوغ کردن او کاربرد دارد |
آسیوس و پسا |
برای رعایت نوبت گفته میشود. |
آغوز میش حق برّه است. |
بعضی حقوق خدادادی و حتمی است. |
اِگه تو قلاقی من بچی قلاقم |
گویند بچه کلاغ از خود کلاغ باهوشتر است (من از تو باهوشترم) |
اِگه خواهی نمانی در زمانه بخورماست ولواس وهندوانه |
چون هرسه غذا سرد است، موجب ناراحتی شدید خواهد شد |
اِگه می خوای چیز یاد گیری سردا بکن تو ساد گیری |
سردرسادگیری نمی رود و کنایه از تحمل سختی در تعلیم است |
اِلِنگات شدن |
معطل شدن ، علاف شدن |
از پی میره رو دنبه که دنبه خوب می جُنبه |
ثروتمندان به مال فقرا چشم دوخته اند |
از شِر و کِرافتادن |
پشم و پیله اش ریخته و ضعیف شده |
اسب و استر که جنگ کنند خر کُله از میان میره |
هنگام نزاع دو مقتدر ضعفا نابود می شوند |
انگور میون کولا شغال می خوره |
بهترین اشیا نصیب مفت خوران می شود |
اومون تو یه جوق نَمره |
با هم کنار نمی آییم |
اون خرمایی که تو خوردی ، ما با تندش بازی میکردیم |
کنایه از تخصص شخص و بی اعتبار نمودن طرف مقابل است |
بُز گر از گلّه به در |
برای طرد افراد ناباب از جامعه بکار می رود |
بار به بارخونه گرونه |
چیزهای احتکار شده درانبارهای عمومی گرانتر است |
بارید به کرتوم نبارید به پرتوم |
اشخاصی که از مکنت کافی برخوردارند بیان می کنند |
برزگر ناشی دسته بیلو می شکنه |
به کارهای گران ، مرد کاردیده فرست |
برزگر نشده خرمن آتیش زدنا یاد گرفته |
برای فرد تازه کار و مبتدی کارکرد دارد |
بعد از تنه سر حساب |
این جمله را برای جلب توجه دیگران می گویند |
بلگ و باشِش ریخته |
یعنی از قدرت افتاده |
به خاطر ایشونه، که زلف بی بی پریشونه
|
از صدقه سر کسی به نعمت رسیدن |
به داعا گربه سیا، بارون نمی آد
|
نعمت های الهی بستگی به میل اشخاص ندارد |
به درد بارک الله گرفتار شدن
|
معنی واضح است |
به قلاق گفتندبرو بهترین چیز دنیا رو بیار؛ گوش لتشّا اُرد
|
هرکس را عقل خود به کمال نماید و فرزند خود به جمال |
بی لنگ و تمون
|
به افراد آسمان جل می گویند |
بیا بریم صحرا دره توگل بچین من شاتره
|
هنگام رفتن برای تفریح کاربرد دارد |
بیچاره کسی که خر ندارد از کاه و جوش خبر ندارد
|
کسی که دام ندارد خرج هم ندارد |
بیل به کمرش خورده
|
به کسی گفته می شود که در انجام کار اظهار عجز می کند |
پا کارِکرده بِخُسب
|
بعد از انجام کار باید استراحت کرد که خیال آسوده باشد |
پاشنه پا را زمین کوفتن
|
اصرار کردن |
پاشنه گویه را ور کشیدن
|
کمر را برای انجام کار محکم بستن |
پخچه لقش زده
|
توان کار کردن را ندارد |
پل پلی رفتن
|
کنایه از تلو خوردن است |
پلکار گرفتن
|
مقدمات را فراهم کردن |
پلنگا بسّن
|
منظور فرار کردن است |
پنجای برنج کرایه ته دیگ نم کنه
|
چیز کم ، تشریفا ت زیادی نمی خواهد |
پیازش کونه نکرده
|
هرچه زحمت می کشد فایده ندارد |
پیش حکیم نرو، پیش سروارفته برو
|
سروارفته به بیماری گویند که بهبود یافته؛التجربه فوق العلم |
تُفته و طاق
|
تف سربالا دوباره به خود شخص بر می گردد |
تا توانی سعی کن در کارآش کاسه گر چینی نباشد چوب تراش
|
اصل پذیرایی مهم است نه تشریفات تو خالی |
تا حالا هفتا موش و خو دیده
|
از فرط خستگی و بی حالی به خواب رفته است |
تا میاد گوساله گو بشه دل صاحبش او میشه
|
برای هر کاری حوصله لازم است |
تخم را تار کردن
|
کسی که نان یکی را بخورد و سنگ دیگری را به سینه بزند |
تخم لقو تو دَن شکستن
|
بهانه دست کسی دادن |
تخم مرغ به آدم می ده ، زرده نداره
|
کنایه از متقلب بودن بعضی افراد است |
تو آش ترشاله هم پیداست
|
کنایه از ناهم آهنگ بودن شخص در بین دیگران است |
تو فقط بولکه خوددا دیدی،از چهار قفلی مردم خبر نداری
|
وقتی کسی در مقابل دیگری عرض وجود کندمی خواهد خود را بنمایاند |
تواَرشا کس نمتونه دسّه کنه
|
از بس پرتوقع است هر چه به او بدهی بازهم ناراضی است |
توشه یه روزه چه بدل چه به همون
|
مسافریکروزه، چه غذایش رادرانبان نگه دارد،چه یکمرتبه بخورد |
جایی که نمتونی ورجی ، فرو جه
|
پس از برآورد نیرو مقابله کن |
چاپچول باز
|
به انسان زبان باز شارلاتان گویند |
چار چشمی پاییدن
|
نهایت دقت را به کار بردن |
چراغ کوره و آسیو می گردد
|
بعضی امور در مسیر خود انجام می شود و نیاز به دخالت ندارد |
چسونک به بچش می گفت قربون دست و پا بلورید
|
منظور شدت محبت مادر به فرزند است |
چشته خورده بهتر از میراث خورده
|
از یک منبع مداوم استفاده کردن بهتر از سرمایه پدری است |
چغندر خودش چیشیده که اوش چیشی باشه
|
اگرکسی ازفرمانده باکی نداشته باشد،ازاعوانش هم نخواهد ترسید |
چک دُوم رو انداختن
|
دست و صورت شستن با تمسخر |
چکنم ؟ چه کنی،چمچاره کن شو بریس و روز چاره کن
|
توهینی است به کسی که درمیان دعوا بگوید چه کنم |
چل تا قلاق و یه سنگی
|
کنایه از بی مقاوم بودن بعضی افراد |
چل چلا میجوره و اُو چاله را
|
کبوتر با کبوتر، باز با باز |
چوق کلافه دزّا
|
اشخاص دراز بی قواره را اینگونه تشبیه میکنند ؛ چوب رنگرزها |
چهل تا ملیج با زاق و زوقش دناره
|
منظور بیهوده بودن کار کوچک را می رساند |
حالا خو باد به بیرق تو می خوره
|
فعلاً نوبت عرض وجود توست |
حرف راسو از بچه بشنو
|
معنی واضح است |
حصّه گوشتشا بخ صُحب نم ذاره
|
آدم عجولی است |
حکیم بری دَوا می ده ملا بِری دعا می ده
|
کنایه از اینکه هر شخصی خودش باید تصمیم بگیرد |
خاک تیشونی کردن
|
کنایه از رجز خواندن افراد است |
خدا به دشمنش آسنجه کُله داده
|
وقتی که آدمی ضعیف ، برای آزار مردم بهانه ای پیدا می کند |
خدا به گربه چاق ماق دون داده
|
وقتی کسی به امکاناتی دست پیدا کرد ه از آن سوء استفاده کند |
خدا تاق تاق گردو را می شنواَد
|
هیچ چیز از خدا پنهان نیست |
خدا نکنه هوچ چارواداری را دار بشه
|
وقتی متخصصی را بکار بگمارند چنین بیان می شود |
خر بده ،خورجینام بده،می خوام برم عرضتا بکنم
|
وقتی کسی برای انجام کاری،مایحتاج بیش از حد مطالبه می کند |
خر پیر و عوسار رنگی
|
وقتی کسی به چیزی که متناسب شأن او نیست خود را می آرا ید |
خر که خاک می خوره ، دل خودش درد می آد
|
وقتی کسی به نصیحت گوش نداد ، خودش اذیت می شود |
خر نرو معطل هُش است
|
آدم تنبل منتظر فرصت برای کار نکردن است |
خرا وِل کرده چسبیده به پالونش
|
چیزی ارزشمند را رها کرده وبی ارزشترها راجمع آوری می کند |
خرا باید جایی بست که صاحب خرراضی باشه
|
وقتی چیزی رااز کسی گرفته باشی، باید به میل اوکارراانجام دهی |
خطش مثل اینه که مارچونه رو کاغذ راه رفته
|
یعنی بسیار بد خط است |
خطشا آفتو بذاری ، حیوون ازش رم می کنه
|
یعنی بسیار بد خط است |
خیلی خوش پر و پی هست ، تو کُرتو نعناهم راه میره
|
هنگامی که من غیر استحقاق ، ادعایی دارد |
داغ تیکه تا چهل سال
|
بعضی چیزها فراموش نمی شود |
درازی شاه خانم ، عوض پهنی ماه خانم
|
وقتی عیوب دو نفر را در غیابشان برای شخص سوم می گویند |
دو تا سنگ تتلی رو هم بند نمشه
|
در هر اختلافی باید یکی افتاده تر باشد تا قضیه فیصله یابد |
دودش به هوا رفت
|
آنچه منظور نظر بود ، بکلی از بین رفت |
دیگ به دیگ گفت روت سیا سیخ چه گفت صلّ علی
|
وقتی کسی خود دارای عیبی است ازدیگری ازهمان عیب انتقاد میکند |
رخت دوتا هوو رامیشه تو یه بقچه گذاشت اما از دوتا یادیه را نه
|
یعنی دو جاری حتی دشوارتر از دو هوو با هم کنار می آیند |
رستمه و همین یه دست اسلحه
|
در هنگامی که امکانات شخصی کم است کاربرد دارد |
روزگار سر خر دَ س آدم می ده
|
وقتی است که در انجام کاری با مشکل مواجه می شوند |
ریش غازی ها سبز شده ، دیه نون خالی نم خوریم
|
هنگام قناعت گفته می شود |
سال سال پخچه کوره اس کوچیکه به بزرگه زوراس
|
وقتی گویند که ضعیفی قویتری را تهدید کند |
سگ پاچه آدم نادونو نمگیره
|
برای اجرای ترحم به فرد بی دست و پا گفته می شود |
سلام علیکم آسیابونه علیک السلام صاحب همبونه
|
دو نفرکه ازخبث باطن هم خبردارند،به همدیگربیان میکنند |
سنگ تا سنگینه سر جاخودشه،وقتی سبک شدهمه بانوک پامیزنندش
|
منظور متین و موقر بودن |
سنگ را رو بافه گذاشتن
|
وقتی جوانی نامزد می کند و یا مقدمه کاری فراهم می شود کاربرد دارد |
سنگ رو سنگ بند نمشه
|
کنایه از بی ثباتی اوضاع است |
سنگ سنگا می شکند، آجر کلنگا
|
همه چیزی را ضدی است |
سیل و سونیه را گرو گذاشتن
|
به نهایت فقر مبتلا شدن |
شاخ بزی تر بشه دنیا پر از زر می شه
|
در ماه های پاییز وقتی باران می آید میگویند |
شتر خسبیده قد یه خره
|
بعضی موجودات در حالت ضعف هم از بعضی دیکر قوی ترند |
شکم رو جمعش کنی یه مُشتیس ، ولش کنی یه دشتیس
|
برای قانع بودن کاربرد دارد |
شوم هوچو ، آفتابه لگن هفت دست
|
معنی واضح است |
شیرتاغارتی حرف نزن
|
کنایه از پرت و پلا گفتن است |
صد تا بنه گرگاس ، پا یه بنه گندم او می خورد
|
کنایه از استفاده کردن افراد ضعیف از قِبل قوی است |
صد تا خیال به دل میمونه، که یکیش به دل صاحب خونه نیست
|
با خیال پذیرایی خوش بودن |
صد تا ملیج و یه قلاق
|
در هنگام مقایسه کاربرد دارد |
صنار دادی آش به همین خیال باش
|
کنایه از توقع زیاد در مقابل پول کم است |
صنار دارم هلم کو دوای بیخ دلم کو
|
عدم اقدام دیگران در مقابل فرد |
قال معرکه را کندن
|
به نزاع پایان دادن |
قالی پرداخته گل به گل انداخته
|
کنایه از آسمان است |
قالی را نگا به کنارش کن دخترا نگا به برارش کن
|
کنایه از شناختن چیزی به وسیله چیز دیگراست ؛ احتماً لُری است |
کِرا را یاغ کردن
|
کنایه از رشوه دادن است |
کار کسا نکشته
|
معنی واضح است |
کاه از خودت نیست ، کادون که از خودده
|
در هر کاری میانه روی لازم است |
کرده کولباریشا زمین گذاشته
|
کنایه از آمدن برف در زمستان است کُردَه بة کوه |
کسی که خر ندارد به خری نمی ارزد
|
باید هر کسی برای هر کاری وسایل آنرا فراهم کند |
کور را به شو نشینی چه
|
هرکسی باید امکان انجام کاری را داشته باشد بعد اقدام کند |
کوری به کوری رسید گفت جیرتی به چشمات
|
کنایه از عیب جویی دیگران است در حالی که خودش دارای همان عیب است |
کوزه گر از کلبنده اُو می خورد
|
سازنده از مصنوع خودش استفاده نمی کند |
کی به تو گفت کلاد مبارک
|
نمایاندن خود بیش از آنچه که هست |
گِل مالی کردن
|
روی اشتباهی را پوشاندن |
گُل از گُلش شکفت
|
بسیار شادمان شد |
گارس از دستش نَمی افته
|
بسیار خسیس است |
گدا به گدا رحمت به خدا
|
وقتی است که فقیری از فقیر دیگر چیزی بخواهد |
گدا را چه یه نونی ازش بسونی ، چه بش بدی
|
بی تفاوت بودن کمک اندک به شخص بی چیز است |
گدا رانه چیز ، نه جا چیز
|
تهیدست نه چیز دارد ونه جای چیزی دارد |
گربه را هرجور بندازی بالا ، چار چنگول می آد پایین
|
منظور کار بیهوده کردن است |
گربه شیر ریخته از خودش پورتی است
|
گناهکار همیشه مضطرب است |
گرده وا انداختن
|
استراحت کردن و تمدد اعصاب نمودن |
گرز باید خورند پَلِوون باشد
|
در هر چیز باید تناسب را رعایت کرد |
گشنگی تعارف وردار نیست
|
در مقابل بعضی خواسته ها نمی توان مقاومت کرد |
گو به گو کردن
|
وقتی دو نفر با خواهر یکدیگر ازدواج کنند |
گوشت گرگ به گرگ حرومه
|
باید همکار رعایت همکار را بکند |
گوشتا باید از بغل گا و برید
|
باید از ثروتمدان استفاده کرد نه فقرا |
گول وا گرفتن
|
فرصت را غنیمت شمردن و سوء استفاده کردن |
گیریه هم دل خوش میخواد
|
برای گریه هم باید آمادگی داشت |
گیزه خرو از گرده یابو ور می دارد
|
یکی را بخاطر دیگری تنبیه کردن |
گیوه را ور کشیدن
|
برای انجام کاری کمر بستن |
مُس و مال موندن بد دردی است
|
الانتظار اشد من الموت |
ما ماسّا را کیسه انداختیم
|
کنایه از عقب نشینی کردن در مجامله و مجادله است |
ما را از این نمد کلاهی نیست
|
وقتی که کسی چشم امید به مال دوستش بسته است |
مار، سر اُو خوردن به آدم کار نداره
|
باید هنگام آب خوردن رعایت کرد |
مالدا قرص نگه دار ، همسایه دا دزد نکن
|
معنی واضح است |
مثل چوپون گور ماست خورده
|
کنایه از قلدری و زرورمندی است |
مثل سگ و گرگ به هم می پرّن
|
کنایه از نزاع دو نفر است |
مثل گل میون قالی رفته اون بالا نشسته
|
تکبر به خرج دادن و بالا نشینی |
مثل مادگو نو من شیرده می مونه
|
وقتی کسی ابراز محبتهای خود را در آخر با بی مهری جبران کند |
مثل مردُاون دزّا می مونه
|
کنایه از دراز و بیقواره بودن است |
مرده را وقتی ارج بش میذاری ، کفنشا نجس می کنه
|
احترام و تواضع بیچاره را می رساند |
مرغی که انجیل می خوره نوکش خله
|
معنی واضح است |
مگه کو را رو کو گذاشتی
|
کسی که برای کار کم توقع زیاد داشته باشد |
من از آسیو می آم تو می گی پسّا نیست
|
اظهار نظر با عدم اطلاع |
من پلا له مو نکنم که تو باغدا نروفتی
|
نشانه ای از دزدّ پرروست |
من و من کردن در غذا
|
از روی سیری غذا خوردن |
منارا به ملیج می گه چه
|
برای هر کاری تناسب لازم است |
موش نَمره سراغ همّونه ، همّونه میاد سراغ موش
|
صیاد پی صید دویدن مزّه دارد |
می خواستم قاتق نونم باشد ، قاتل جونم شد
|
معنی واضح است |
میخ را قرص بکوب تا خیالت راحت باشد
|
کنایه از محکم بودن پایه است |
میمون اگه یه نفر باشد شتر براش می کشند
|
کنایه از عدم مزاحمت است |
نکرده کار که کار کند پروردگار چکار کند
|
کنایه از شخص ناشی است که می خواهد کارهای بزرگ انجام دهد |
نمازت را به کمرت بزن
|
امر به انجام نماز با تحقیر |
نه خود خور و نه کس ده گنده کن و به سگ ده
|
وقتی که کسی از شدّت ِخسّت خود هم از مالش استفاده نمی کند |
نه در داره نه بالون
|
کنایه از خرابی خانه است |
نه هورتی و نه هارتی چسبیده به نون آرتی
|
کنایه از خوش سلیقه بودن در غذا و انتخاب غذا بدون توجه به دیگران |
وای به کاری که نخواهد خدا
|
در این صورت هر چه هم کوشش کنی بفایده است |
وقتی چم تاریکه بگیره خدا بخواد یا نخواد بارون می آد
|
کنایه از کار قطعی است |
ولو وا درا
|
منظور پاره و مندرس است یا شل و ولی بودن کسی و یا چیزی |
هِر و نِر سرش نمشه
|
یعنی چیزی نمی فهمد |
هر که برد به خونشون زیر لحاف کهنه شون
|
بچه ها در پایان بازی دسته جمعی می گویند |
هر که حلوا سیر می خواد ، خودش بمیره
|
یعنی شیرینی دیگران برای انسان کافی نیست |
هر که صحب زودتر بیدار شد اون پادشاست
|
کنایه از شلوغ بودن اوضاع است |
هر که می خورد زمین ، باید قندا حاج مهدی بده
|
وقتی است که گناه را به گردن دیگران می گذارد |
هر که می گه پنیر ، تو سر بیال بمیر
|
یعنی بواسطه عدم اطلاع تو حق اظهار نظر نداری |
هرچی در اونجاس نقشش در اینجاس
|
در هنگام تفال گفته می شود |
هرچی می گی به خود بگو به خرمن نخود بگو
|
منظور بی اهمّیت بودن گفته های گوینده است |
هرکه می گه دنبه ، تو برو تو چنبه
|
یعنی تو حق اظهار نظر نداری |
هفت و هزارش گرو است
|
کنایه از بدهکاری شخص است |
همه چیزم بزرگونه پاچه تُمونم پوس هندونه
|
وقتی است که هماهنگی در کردار و لباس وجود ندارد |
یکی نون نداشت بخوره، پیاز می خورد تا اشتهاش وا شه
|
معنی واضح است |
یه گنده گلا به دووارِ باغشا میگه چه
|
برای اقدامات کوچک در کارهای بزرگ کاربرد دارد |
یه نه بگو نو ماه به دل نکش |
کنایه از مخالفت کردن با کار مشکل است |