آخرین به روز آوری سایت چهارشنبه ۸ فروردین ماه ۱۴۰۳

إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ . وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ . لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن کُلِّ أَمْرٍ . سَلَامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ



آخاله در قبال تبلیغات هیچ مسئولیتی ندارد...



دارو درمانی دربیماری های التهابی آرتریت روماتویید و نقرس


پوشاک (برند)


نمادی شایسته در آیینه فرهنگ گلپایگان - دکتر ابراهیم جعفری


یادی از گلپایگان - استاد سعیدی


مهندس علیقلی بیانی ، فرزانه‌ای از جنس آب - استاد علی اکبر جعفری

در آغاز مسول ساختن سد اختخوان مهندس طالقانی بود ولی به علت ساختن سد کرج استعفا داد و مهندس علیقلی بیانی که رشته تحصیلی اش مرتبط با سدسازی و لوله کشی شهرها بود به اختخوان رفت و دوسال و نیم آن جا ماند و کار سد را به سرانجام رساند.


" سمنو " به یاد "بی بی" ..... توحیدنیکنامی

ننه جون من سمنو می‌خواهم یار شیرین دهنو می‌خواهم
عاشقم من به لقای سمنو سر و جانم به فدای سمنو
سمنو خوب تر از جان من است سمنو شیره‌ی دندان من است
من که در مطبخِ تو آشپزم سمنو را به جه شکلی بپزم؟
ننه جون ارث به اولاد بده سمنو را تو به من یاد بده


ویدئوی مناره سلجوقی گلپایگان

مناره سلجوقی گلپایگان که از آن به عنوان بلندترین مناره آجری نام می برند ، گویی امتداد پیشینه کهن این خطه را برابر دیدگان هر هنر دوستی آشکار می کند این بنا که به عنوان بلندترین مناره آجری سلجوقی قرن پنجم هجری قمری ایران از آن یاد شده با قدمتی حدود 900 سال همچنان در برابر عوامل طبیعی زلزله، باد، باران، سرما و گرما سرفراز برجای مانده است.











مهر مادر (تضميني از شعر ايرج‌ميرزا)

استاد محمدعلي سعيدي

ظ

                                                             

مهر مادر
(تضميني از شعر ايرج‌ميرزا)

گويند مرا چو زاد مادر
بودم همه ضعف و ناتواني

او اين تن زار نيمه جان را
بسپرد به دست زندگاني

بگشود بروي من ز رحمت
بال و پر عشق جاوداني

از شيره جان خود به صد رنج
پرورد مرا به مهرباني

تا شربت هستيم چشاند
پستان به دهن گرفتن آموخت




شب ها بر گاهواره من
بس راز و نياز با خدا کرد

دستي به سر نوازش از مهر
با دست دگر مرا دعا کرد

از بوسه خود مشام جانم
با بوي محبت آشنا کرد

بخشيد به من قرار و آرام
آسايش خويش را فدا کرد

شبهاي بلند تا سحرگاه
بيدار نشست و خفتن آموخت




لبخند نهاد بر لب من
تا غم ز وجود من جدا شد

بگريست چو ابر نو بهاري
تا غنچه لب به خنده وا شد

افروخت چو شمع خويشتن سوز
کانون محبت و صفا شد

از دولت و عشق مهر او بود
کين زره به مهر آشنا شد

مانند نسيم صبحگاهي
بر غنچه گل شکفتن آموخت




يک حرف و دو حرف بر زبانم
گوهر ز خزانه سخن داد

از حرف وفا و دفتر عشق
بس درس گرانبها به من داد

افزود به نقد هستي من
سرمايه ز جان خويشتن داد

آهنگ کلام دلنشينش
شوري به لب و دلم داد

مهر از لب بسته ام چو برداشت
الفاظ نهاد و گفتن آموخت




دستم بگرفت و پا به پا برد
آهسته به صبر و بردباري

تا راه ز چاه وا شناسم
آموخت طريق ره سپاري

از من همه هر چه بود زحمت
وز او همه مادري و ياري

در سختي و رنج اولين گام
مي داد به من اميدواري

در هر قدمم چه خون دل خورد
تا شيوه راه رفتن آموخت




پس هستي من ز هستي اوست
جان و تن من فداي مادر

سر در قدمش نهم که سر نيست
شايسته خاک پاي مادر

هرگز نتوان گذشت آسان
از مشکل رنجهاي مادر

کوتاه سخن که هر چه داريم
باشد همه از دعاي مادر

چون کعبه جان و دل همه اوست
تا هستم و هست دارمش دوست
 


محمدعلي سعيدي گلپايگاني

این مطلب تاکنون 4521 بار دیده شده است.


نام و نام خانوادگي:
پست الکترونيک:
سايت يا وبلاگ:
متن پيام:
تصوير امنيتي:


16:52   12 تير 1387

لطفا از اشعار بیت علم وفقاهت صافی گلپایگانی نیز قرار دهید.

21:39   30 شهريور 1390
آخاله احسان
بسیار زیبا بود با تشکر ازجناب آقای سعیدی

18:27   15 فروردين 1396
بیژن
اگر چه بی نیاز از ستایش است وظیفه دانستم که بگویم کاری ارزنده بود .

آخاله در قبال تبلیغات هیچ مسئولیتی ندارد.


آب و هوا

پیام های کلی سایت

تماس با ما


كلیه حقوق برای پدید آورندگان 
.:: آخاله ::. محفوظ است. | طرح و اجرا : توحید نیكنامی   | به روز رسانی محتوایی : محمود نیكنامی  
 | .Copyright © 2003-2012 Akhale.ir. All Rights Reserved
|
 | Powered By Tohid Niknami | E-Mail :
Akhale . com @ gmail . com |