۩خــُلدستان طریقت ( , وبـــــلاگ شخصی)۩۩ محمد مهدی طریقت ۩ "ماییم و نــوای بی نوایـــــی ؛ بســــــم الله اگر حریف مایی " بغض چندین ساله ی ما باز شد یا علی گفتیم و نظم آغاز شد .... آدرس ایتا : https://eitaa.com/joinchat/1632567634C9c73a7c494 ...... ـــــــــ"" > تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعــــلق محمد مهدی طریقت می باشد ...( >) خُلـِدستان اشعارـ محــمّــد مهدی طریقت ـ

۩۩۩  ☫  خُلِدستان طریقت   ☫  ۩۩۩


۩۩۩  ☫  خُلِدستان طریقت   ☫  ۩۩۩
۩۩۩  ☫  ادبی، اجتماعی .فرهنگی  ☫   ۩۩۩ 
قالب وبلاگ
لینک دوستان
پربازدیدترین مطالب

کد پربازدیدترین

لینک های مفید سایت اشعار و حکایات طریقت به زودی ارائه می شود
http://khabaronline.ir/ http://khabaronline.ir/ _____________ آدرس ایتا :

http://sorodehay-tarighat.blogfa.com/ http://harfeto.ir/ ________________________

۩۩۩ ☫ اردی بهشت /جذب/طریقت(اعضا) ۩۩ ☫

در شامِ شب شعـر اسیرم به گـِدایی
خورشیدِ فــروزان چرا رخ نــنِـمـایی

تا کی به غزل شعر سرائیم درین بزم
تا کی بنشینم ، زِ پَسِ اَبــــر درآیی

مردان همه در جوش وُ خروشند لَیالی
همواره بسوکَـند به سوگَـندِ خــدایی

تاول زده بر صورتِ من در طلب وصل
احوال من ای کاش بپرسی که کجایی

جان بر لبِ اعضای (طریقت) شده امروز
برپاست چنین انجمنی چون تو نیایی

****

بی نهایت دوستت دارم ، اگر باور کنی

می توانی این سند را، ثبت در دفتر کنی

می توانی باورم را‌ ، از نگاهم بشنوی

یا بسوزانی به پای عشق ،خاکستر کنی

شک نکن، ققنوسم و آتش، نمی سوزد مرا

بلکه از سوزاندنم، حال مرا بهتر کنی

امتحان عشق را، با نرخ جان ، پس می دهم

می توانی رد کنی، یا رتبه ی برتر کنی

آنچه می خواهی بکن ، اما مبادا عاقبت

غنچه ی نشکفته ی عشق مرا، پرپر کنی

باورم کردی که برحکم تو گردن می نهم

گرچه تبعیدی به شهر وُ کشوری دیگر کنی

در(طریقت) هستم و آنگونه جذبت می شوم

تا مرا هم مثل خود، مست می وُ ساغر کنی

بر روی بوم زندگی، تاثـــیــر را باور مکن
زیبا و زشتش پای تو، تقدیر را باور مکن

تصویر اگر زیبا نبود، نقاش خوبی نیستی
از نو دوباره رســم کن، تفسیر را باور مکن

خالق تو را شاد آفرید، آزاد آزاد آفرید
پرواز کـــن تا آرزو، درگــیر را باور مکن
در اوج، اوجِ بندگی، دیوانهء دلبستگی
زیبا و زشت زندگی،تحقیر را باور مکــن

تصویر اگرزیبا بُوَد، دنیا به کامت می شود
درانعکاس زندگی ، تقصیر را باور مکن

شاعر:(طریقت) آفرید، آزادِ آزاد آفــرین
با این ردیف وُ قافیه ، زنجیر را باور مکن

9ze4_photo_2018-03-10_00-25-54.jpg

ح. (طریقت)

خــُلدستان طریقت(معلم +آفرینش)۩محمد مهدی طریقت <<خطبه دوم


موضـــــوعات مــــرتبط: اشعار، غزلیات، برآستان جانان(تذکره شعرا)، خاطرات، قصاید، آثارچاپ شده، بدون شرح __________ ======
برچسب‌ها: خلدستان, طریقت, غزل
ادامه مطلب
[ شنبه هشتم اردیبهشت ۱۴۰۳ ] [ 16:0 ] [ محمد مهدی طریقت ]

۩۩۩ ☫ اشعار:شهریاران را (طریقت) مصلحت انگیز شد : ۩۩۩

نازنین دیــر آمدی چون نوبت پاییز شد
قالب شعرم سـر آمد گوئیا لب‌ریز شد

زادهء اُردی بعشقم تیر وُ مردادم گذشت
بُرج شهریور دَمارِ عشق حلق آویز شد

مهر، با بی‌مهری وُ نامهربانی سر‌رسید
نیمه ی لیوان برایم پیش ازین ناچیز شد

بی تو عمرم درمَثل توفانِ پاییزی گذشت
بی تو باران باز یاران را خیال انگیز شد

ای عزیزان یادِ یاران در دل پاییز سرد
شعر باران در فضا پیچید وُ عطر آمیز شد

"آمدی جانم به قربانت ولی دیر آمدی "
شهریاران را (طریقت) مصلحت انگیز شد


از شعر وُ سرود من دربارهء سودایی

وقتی که عطش خیزد ازسینهءدریایی

تاریخِ پُرازعشقت صد فتنهء خون دیده

ای ماه خراسانی!خورشید بخارایی!

خط لب تو از مصر،خالش زِکجا؟از هند

" ای روی دلآرایت روشنگر زیبایی "

اشعارِ(طریقت) هم ،هردَم به زبانی نو

در گوش تو می پیچد مثلِ شب وُ لالایی

دهم اردیبهشت ماه، در سالنامه باستانی ایرانی به نام آبان روز، جشن چهلم نوروز شناخته می شود. این جشن زیبا در مناطق مرکزی ایران برگزار و نام دیگر آن جشن چلمو است.بعدها جشن چهلم نوروز در شیراز در کنار حوض ماهی سعدیه برپا می شد. باوری عامیانه در بین مردم وجود داشت که در این روز یک ماهی سر از آب بیرون می آورد که انگشتری زرین همراه خود دارد که نشانه ی بخت و اقبال است.همچنین در استان کرمان و فارس در روز نهم اردیبهشت ماه با حضور مردم در دامنه کوهها، کنار چشمه ها و دشت و دمن برگزار می شود. این آیین در شهر کرمان و بخش پاریز از توابع شهرستان سیرجان توسط مردم و رمه داران برگزار می شود.

روز نهم اردیبهشت که چهل روز از شروع سال جدید گذشته است مردم کرمان و پاریز را فراهم نمودن غذا، به خصوص وسایل آش رشته و آش شیر و خوراکی های دیگر چون انواع میوه و تنقلات به دامن طبیعت می روند. غروب چهلم به اصطلاح تنگ شوم اسفند و کندر دود می دادند. رسم چک و دوره نیز رایج بوده است از این قرار که صبح چهلم زیر درختی سبز، کوزه ای کوچک به اصطلاح “دوره ” قرار می دادند و هر کس به نیت دل خود شیء که شامل دکمه، انگشتر و یا دستمال داخل آن می انداخت، سپس روی آن دستمال سبز می گذارند غروب زنان و مردان در دور هم نشسته و شعر یا سرودی می خواندند و دختر نابالغی ازداخل دوره یک شیء بیرون می آورد. هر فرد بر اساس سرودی که در موقع بیرون آوردن شیء خود خوانده می شد نیت خود را تفسیر می کرد. به این طریق فال می گرفتند. باور عامیانه ای دیگر اینکه در این روز نیت کرده و برای دختر شاه پریان سفره پهن می کردند، داخل سفره خوراک مرغ، نمک، انواع میوه، تنقلات و سبزی می گذاشتند و در کنار سفره شعر و سرود می خواندند و موسیقی می نواختند.

عشایر و مردم روستاها به وبژه رمه داران پس از دوشیدن شیر گوسفندان ، حبوبات آش شیر را بر پشت الاغ ها می کردند و به محل می بردند و رشته آش را در همان مکان درست می کردند .بعد از پخت آش شیر، بین مردم پخش می کردند و معتقد بودند اولین شیر که در شروع فصل شیردوشی می دوشند را باید خیرات کرد تا باعث خیر و برکت شیر و فرآورده های آن شود. آیین جشن و شادی با نواختن دایره و رقص و آوازخوانی و بازی های کودکان و نوجوانان ادامه می یابد خانواده هایی که با یکدیگر کدورت و ناراحتی داشتند با پادرمیانی بزرگان آشتی کرده و با هم مهربان می شدند. شاید هدف ازانجام چنین آیینی طلب بخشش افزون تر، خیر و برکت، گردهمای و دیدن آشنایان ، رفع کدورت ها، گردش و شادی بوده است.
این روز همزمان است با روز آغاز جشن”میان بهار” یا ” میدیوزوم” نخستین گاهنبار و از این روز به مدت پنج روز جشن گرفته می شده زیرا این روز را روز آفرینش آسمان می دانستند.

رندان سلامت می‌کنند جان را غلامت می‌کنند
مستی ز جامت می‌کنند مستان سلامت می‌کنند
در عشق گشتم فاشتر وز همگنان قلاشتر
وز دلبران خوش باشتر مستان سلامت می‌کنند
غوغای روحانی نگر سیلاب طوفانی نگر
خورشید ربانی نگر مستان سلامت می‌کنند
افسون مرا گوید کسی توبه ز من جوید کسی
بی پا چو من پوید کسی مستان سلامت می‌کنند
ای آرزوی آرزو آن پرده را بردار زو
من کس نمی‌دانم جز او مستان سلامت می‌کنند
ای ابر خوش باران بیا وی مستی یاران بیا
وی شاه طراران بیا مستان سلامت می‌کنند
حیران کن و بی‌رنج کن ویران کن و پرگنج کن
نقد ابد را سنج کن مستان سلامت می‌کنند
شهری ز تو زیر و زبر هم بی‌خبر هم باخبر
وی از تو دل صاحب نظر مستان سلامت می‌کنند
آن میر مه رو را بگو وان چشم جادو را بگو
وان شاه خوش خو را بگو مستان سلامت می‌کنند
آن میر غوغا را بگو وان شور و سودا را بگو
وان سرو خضرا را بگو مستان سلامت می‌کنند
آن جا که یک باخویش نیست یک مست آن جا بیش نیست
آن جا طریق و کیش نیست مستان سلامت می‌کنند
آن جان بی‌چون را بگو وان دام مجنون را بگو
وان دُرّ مکنون را بگو مستان سلامت می‌کنند
آن دام آدم را بگو وان جان عالم را بگو
وان یار و همدم را بگو مستان سلامت می‌کنند
آن بحر مینا را بگو وان چشم بینا را بگو
وان طور سینا را بگو مستان سلامت می‌کنند
آن توبه سوزم را بگو وان خرقه دوزم را بگو
وان نور روزم را بگو مستان سلامت می‌کنند
آن عید قربان را بگو وان شمع قرآن را بگو
وان فخر رضوان را بگو مستان سلامت می‌کنند
ای شه حسام الدین ما ای فخر جمله اولیا
ای از تو جان‌ها آشنا مستان سلامت می‌کنند


موضـــــوعات مــــرتبط: اشعار، متن ادبی، برآستان جانان(تذکره شعرا)، خاطرات، بدون شرح، گوناگون __________ ======
برچسب‌ها: خُلدستان, دهم اردیبهشت, شعر, مصلحت انگیز
ادامه مطلب
[ شنبه هشتم اردیبهشت ۱۴۰۳ ] [ 0:1 ] [ محمد مهدی طریقت ]

ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ

دلفروشی می کنم ، با قلب صادق بیشتر
باده می ریزم به جـامِ، قلب عاشق بیشتر

ساغری دریاییم، دل را به دریا می زنم
از حروف وُ واژگان ، پاروی قایق بیشتر

گل فروشی می کنم، دنبال گل با شاعری
لاله های سرنگون را با شقایق بیشتر

نرخ گلها را شکوفا می کنم ، باشاعـری
بوی گل را می فروشم، این دقایق بیشتر

سادگی بسیار دارم ، عطر گل ارزانیت
با صداقت میفروشم، با حقایق بیشتر

با غزل ها می شود ،انواع گلها آشکار
من قصاید می فروشم، طبع ِحاذق بیشتر

کوه غم دارد(طریقت) با همه افسونگری
باغ گل دارم ولیکن ، طبع خالق بیشتر

✍️محمّدمهدی طریقت

در هر کجا که شِکوِه ز دنیا به چاپ شد
پیدا بُوَد که مَردمِ دانا به چاپ شد

آسودگی مجوی به گیتی در انجمن
بر طاق هفت گنبد مینا به چاپ شد

این آگهی که گاه به دیوار می زنند
فرزندهای آدم و حَوّا به چاپ شد

نام جهانیان و جهان جمله ی کتاب
کُتّاب صنع با قلم لا به چاپ شد

ما عاشقیم و خاتمه‌ی عُمر زندگی
بر سنگ قبر با خط خوانا به چاپ شد

دیوانگانِ دولتِ دیوان عاشقی
عنوانِ:، بهتر ین غزلِ ما به چاپ شد

(شاعر) ، طمع مدار به دیوان عاشقی
چاپیدنست وُ شَهپَر عَنقا به چاپ شد

عشق من ، طرح جدایی ساز کرد
ناگــهـان از انـجمـن پرواز کرد

از فراقش مثنوی پیوسته گشت
بزم شادی همچنین در غم نشست

عشوه های نازنین سازنده بود
وی: هزاروُ یکشبش پاینده بود

عشق من رفتی چرا از پیش من
مات وُ کیشم کرده ای ای خویش من

من به تو کُلی ارادت داشتم
حشر وُ نشری با کبابت داشتم

خاطراتت مانده در کنج دلم
سوخت قلبم مانده در آب وُ گِلم

شرح صدرِ سینه ات یادش بخیر
قلب چون آیینه ات یادش بخیر

درخصوصی ها: چه زیبا می شدی
ناز وُ دلچسب و فریبــا می شدی

ای فدای خاطراتَـــت باز شُو
رقص موزون کن بیا دَمساز شُو

ناز وُ نانازت : خریدارش منم
عشوه ها داری ،هوادارش منم

دستمان از دوست دور افتاده است
زنده امّا طوی گور افتاده است

زندگی بی عشق یعنی مُردگی
مُردگی یعنی : به ،دام افتادگی

ای فدای عشوه هایت باز گرد
انجمن گـردد : فدایت باز گرد

بی وجود عشق : مُردن بهتر است
از جهان تشریف : بُـردن بهتر است

از خر شیطان بیا پایین نشین
عشوه ی بسیار کن ،آئین نشین

تازگــی با دیـگــران دل داده ای
هرکه بامش بیش ما ،ول داده ای

در نبودِ هیکل زیبای عشق
دلخوشم تا باز گردد پای عشق

پس چه گنجینه دل خوشگلت
لک زده است این دل برای مشکلت

ذهن در پرواز ، پروازِ خیال
بازگرد تا گیرمت همخون عیال


موضـــــوعات مــــرتبط: اشعار، مناسبت ملی، غزلیات، برآستان جانان(تذکره شعرا)، خاطرات، قصاید، مثنوی __________ ======
برچسب‌ها: ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ, خلدستان طریقت, پرواز ذهن, صادق
ادامه مطلب
[ جمعه هفتم اردیبهشت ۱۴۰۳ ] [ 15:1 ] [ محمد مهدی طریقت ]

۩۩۩ ☫ برآستان جانان ( طریقت) غزل ☫ ۩۩۩

در میکده گفتند خدا نیست ولی بود
در صومعه گفتند ریا نیست ولی بود
گفتند که چرک کف دست است زر و سیم
بر زخم دل ریش دوا نیست ولی بود
گفتند که شیطان لعین را سر و سری
با قاری قرآن و دعا نیست ولی بود
گفتند که با عشوه گر و رشوه گر و دزد
هم کاسگی اهل قضا نیست ولی بود

گفتند که منظور خدا از سفر و سیر
هر گز سفر آنتالیا نیست ولی بود
گفتند که این سیستم بانکی که نجیب است
سودش همه پاک است و ربا نیست ولی بود

گفتند که مرد عملیم و سخن ما
نفخ شکم و باد هوا نیست ولی بود
گفتند ره ما و علی حیدر کرار
اندازه ی یک موی جدا نیست ولی بود
گفتند در این مملکت از فرط عدالت
دیگر خبر از شاه و گدا نیست ولی بود

گفتند و شنیدیم و با تجربه دیدیم
هر آنچه که گفتند روا نیست ولی بود
گفتند که بیرنگ به آیینه نزن سنگ
آیینه تر از دولت ما نیست ولی بود

۩۩☫ نظم پژواک (طریقت) ایوان عرش ۩۩۩

محبوب

نغمه از فرش زمین غرنده شد دیوان عرش

نور اعلا سر زند از پـرتــو تابان عرش

سوره قدر است نازل گشته بر اهل زمین

جبرئیل پیغام آورد است از مهمان عرش

عشق زیبای خدایی در کتابم پرده زد

شاعرِ شعرالهی ختم دین شایان عرش

یا محمد(مهدی) از انوار پُر فیض شما

جلوهِ زیبای قائم چهره ی خندان عرش

نظم می‌دانی شعار مردم نیکو سرشت

انتظار دیدن ماهِ خدا جانان عرش

گوشه چشمی کن عنایت مردمانی مضطرند

تا ببینند آن گل رعنای هم پیمان عرش

مهدی زهرا چو نوری بر شب تارم رسان

روزه رضوان چه باشد در بر رضوان عرش

شاعرِشعرِ (طریقت) می‌سرایدنغمه ای

نظمِ پژواک(طریقت) آید از ایوان عرش

****

جاده ی انسانیت در پیش رو باریکتر
مَـعبر شمشیرتیز وُ روبــــرو باریکتر

ازپلِ تاریک وُ تیز وُ نازکی هر کس گذشت
می شود خندان ولیکن از دو سو باریکتر

تنگنای محشَر کبراست اینک پیش رو
می شود هر دَم مسیر گفتگو باریکتر

من اگر کوتاه می سازم ،صراط شعر را -
گردن آن کس که دارد آبرو، باریکتر

کاش مردان حقیقت را کنم، پیدا ولی -
درشریعت قله های جستجو باریکتر!

از رگ گردن (طریقت) می شود نزدیکتر
تیزیِ شمشیر دارد پُل زِ مو باریکتر!

ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ

۩خــُلدستان طریقت(عکس : عرش )۩محمد مهدی طریقت <<خطبه دوم




موضـــــوعات مــــرتبط: اشعار، مناسبت مذهبی، مناسبت ملی، سیاسی، غزلیات، برآستان جانان(تذکره شعرا)، خاطرات، حکایات __________ ======
برچسب‌ها: خلدستان طریقت, گفت, با شعر, طریقت
ادامه مطلب
[ جمعه هفتم اردیبهشت ۱۴۰۳ ] [ 13:7 ] [ محمد مهدی طریقت ]

۩۩۩☫طنز نامه اهل(طریقت) با رئیس دوران / اشعار☫۩۩۩

نمی پرسد کسی احوال شـاعـر
بریده شاه فنر اِقـبالِ بــاقـــر

همه ایران شود یکبــاره تــاجــر
درختی را که شد از ریشه طایر

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگجدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

یا بروم پیش رئیس یا برسان نگار را
تا که زِ یاد خود بَـرم محنت روزگار را

شمبه سِشَمبه می شود پاس دل صبور من
من که دخیل بسته ام دُمبه ی انتظار را

هیچ نداشتم توان هیچ نداشت در جهان
مهره ی پشتِ پیرِ زال طاقت این فشار را

تازه خیال کرده ام حامی بی کسان رئیس
از دلمان بدر کنی دلهره ی دلار را

غم شده بیضه های چپ ، راست نمانده راست خَم
گوشه کنار مملکت این همه افتخار را

ترانه می‌رسد از راه، نغمه‌خوانِ بهشت
کـرانه از هیجـانِ ای مُـسافرانِ بهشت

تمام پنجره ها ، بازِ باز می باشد
شبانه آمده انگار از آسمانِ بهشت

برای اَنجمنِ شعر جاده بی تاب است ؛
دو تا چراغ، دو تا چشمِ مهربانِ بهشت

تمام مردم این شهر شعر می‌گویند :
همیشه داشته لبخند بر جهانِ بهشت

غروب می کند وُ ، پلک می زند بر هم
بخواب میرود از هشتمین دهانِ بهشت

برای خاطر اَعظم به، اشک می آورد
حکایتی که گمان می رود تکانِ بهشت -

که پیر می‌شود آدم به روزگار عجیب
مسافری که لب جاده‌ست، بعد از آن بهشت

سپیده طالع (خورشید) می شود، خنکآ
روانه می‌شود از پیله ها روانِ بهشت

چراغ های خطر را ندید ،برما بست
مرا تورا همه را ،درّه ناگهانِ بهشت

تمامِ شعر (طریقت ) هجایِ متروکِ،
شده‌ست خانه برای پرندگانِ بهشت

__________ ======
برچسب‌ها: خان هشتم, تمامِ شعر, طریقت, هجایِ متروکِ
ادامه مطلب
[ پنجشنبه ششم اردیبهشت ۱۴۰۳ ] [ 22:16 ] [ محمد مهدی طریقت ]

۩۩۩☫دوبیتی (طریقت)تو نوتوشه ای☫۩۩۩

عازر ثانی

می خواستم مجادله برپا کنم ، نشد
با نظم وُشعر قُلقُله احیا کنم ،نشد

با نی لبک بسرایم هزار بند
با مثنوی مُسمما کنم ، نشد

با وامی از آستانِ لسان ِ غیب
کار بسان کارِ مسیخا کنم ، نشد

می خواستم که وِلوِله برپاکنم ولی
بااین غزل چو محشرِ کبرا کنم، نشد

با زنده باد مُرده وُ با این شعار ها
یا با سکوت معما کنم ، نشد

باید به جای شاید وُ اما وُ این ها
فکری به حال گرچه و اما کنم ، نشد

این بیکرانه آبی دنیای هرج وُ مَرج
خود را میان ولوله پیدا کنم ، نشد

می خواستم برای جهان شعر سر کنم
با ترجمان زمزمه نجوا کنم ، نشد

می خواستم( طریقتِ)خود را رها کنم
با شاعری حدیث مُطلا کنم ،نشد

***

در سلسله زلف تو شد ولوله برپا
آشوب مکن دست مزن سلسله برپا

گفتم : غزلِ خاطره ای دلکش و دیدم
ازشش جهت این هلهله ها غلغله برپا

تاشعر دلت ساخته گردد چو گلیمی
باید که گره می زده ای حوصله برپا

تو درد سرودی و دلم شعر لقب داد
بی درد چه فهمد دگر این مرحله برپا

پرزخم ترینم تو بدان لطف سرایش
بهبود نما اندکی از آبله برپا

دیوان (طریقت) شده چون بغض گلوگیر
یک آه تو نابود کند حرمله برپا

در انجمن شعروُ غزل قالبِ اشعار
دیدیم کف و لبخند ز مردم صله برپا

در مسیر انجمن عنوان شاهی داشتم
مثلِ کنعان تا عزیز مصر راهی داشتم

خون پیراهن حکایت دارد از این ماجرا
رنج دوری از صنم را گاهکاهی داشتم

تا بگیرد نبص بازار فروشم را طبیب
از برادر های یوسف سربه چاهی داشتم

من که صدها اختر از اوج سما آراسته
چادر تاریک شب را قرص ماهی داشتم

بر نمی گیرم چرا از اشتیاق دیدنش
صورت زیبای جانان اشتباهی داشتم

جا نمی افتد دعای سینه آشفتگان
مستجاب الدعوِ بودم چونکه آهی داشتم

چاک پیراهن فقط مستوجب تحقیر نیست
بیگناهی را نظرکن صد گواهی داشتم

اُوج اثبات(طریقت )کنج زندان رفتن است
با کمال بی گناهی صیدِ ماهی داشتم

خــُلدستان طریقت(قصاید+نکته ء آن )۩محمد مهدی طریقت <<خطبه دوم


موضـــــوعات مــــرتبط: اشعار، مناسبت مذهبی، مناسبت ملی، برآستان جانان(تذکره شعرا)، خاطرات، قصاید، حکایات __________ ======
برچسب‌ها: اُوج اثبات, طریقت, کنج زندان رفتن است, خلدستان طریقت
ادامه مطلب
[ پنجشنبه ششم اردیبهشت ۱۴۰۳ ] [ 12:40 ] [ محمد مهدی طریقت ]

تو نشسته در مقابل من ، به دو صد تخیُل باطلی

۩۩۩ ☫خــُاــدستان طریقت ☫۩۩۩

غم فراق تـــو در ریشه ی عصب شده است
بسردی شب مهتاب وُ نیمه شب شده است

مرا علاجِ دارو و ُ درمان تو کدام طبیب
برای کشتن من بسکه درد و تب شده است

رفیق و خاطره انگیز و زندگی ساز است
خیال لطف تو وقتی که بی سبب شده است

بگو چه کار کنم ؟ در کجا گریزم من
اگر چه جانم از آغوش تو به لب شده است

_________________________________
۩خــُلدستان طریقت۩ sorodehay-tarighat.blogfa.com ۩️✍محمّدمهدی طریقت

ای امید دل شاعر تو زِکاشانه مرو

والهء پر زدنم از سر پیمانه مرو

منشین بر سرجوی وتومزن ساغر مست

مست میخانهء من ازبَر میخانه مرو

من که رندان شدم مست و خراب رُخ تو

رحمت و نعمت این خانه به ویرانه مرو

مست مست آمده ای برلب ایوان ای جان

جان نثار تو کنم در بَر بیگانه مرو

عشوه و ناز تو را دیده ام ای ساغر جان

مرغ بی بال وُ پَرم پیله ی پروانه مرو

شهد گلهای بهاری به تو نوشم گل ناز

نوش داروی منی از بَر دیوانه مرو

زخم تیر تو به خوردم زِ خَم مژگانت

ای کمین کردهء مرصاد تو مردانه مرو

همچو فرهاد زنم تیشهء بیهوده به سنگ

شورشیرین تو بیا بی من پیمانه مرو

اهل امید شدم اهل (طریقت) جویم

خار چشمان حریفان چو فرزانه مرو

نه فقط به تخیُلم آمدی ، تو همان تَفرعُنِ عاطلی

چو ببینمت و بدانمت که چه در خیال پروری

نه همان تخیُل باطلی ، توهمان نشسته ی قاتلی

۩خــُلدستان طریقت(صفحه جدید)۩۩محمد مهدی طریقت۩

۩۩☫ کوچه ی اهل (طریقت) را مطلا کرده ام /اشعار ۩۩

عشق چون ‌آمد در وُ دیوار، شاعر می‌شود

هم در وُ دیوار هم پــنــدار شاعر می‌شود

می روی در انجمن سیل جوانان عاشقند

از نسیم انجمن بسیار ، شاعر می‌شود

تا کجا آیا ‌توانی شاعری راحس کنی؟

حس بَد اقبالیمِ گفتار شاعر می‌شود

در بغل میگیرم این تن را شقایق نیستم

قافیه چون جور شد انگار شاعر می‌شود

آه می‌پرسی: چه‌طور این‌گونه ناظم گشته ام؟

نازنین نازآفرین را جای من بگذار شاعر می شود

کوچه ی اهل (طریقت)را مُطـــلا کرده ام‌

ساکنِ این کوی صد خروار شاعر می‌شود

__________ ======
برچسب‌ها: اشعار, اهل, طریقت, روایت
ادامه مطلب
[ پنجشنبه ششم اردیبهشت ۱۴۰۳ ] [ 1:3 ] [ محمد مهدی طریقت ]
........ مطالب گذشته ها گذشته ها >> ______
پربازدیدترین مطالب

کد پربازدیدترین

ــــــــــــ ـــ="" > تمام حقوق اين وبلاگ ، مطالب :اَشعار وحکایات آن متعلق به محمد مهدی طریقت ( خُلـِدستان اشعارـ

ـــــــــــــــــــ ـــــــــــــ="" >بغض چندین ساله ی ما باز شد یا علی گفتیم و نظم آغاز شد/// تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعــــلق به محمد مهدی طریقت ( خُلـــِدستان اشعارـ محــمّــد مهدی طریقت ـ


.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

۩۩۩  ☫  خــُلــِدستان طریقت    ☫  ۩۩۩

۩۩۩ ☫  ادبی، اجتماعی .فرهنگی ☫ ۩۩۩
محــّمد مهــدی (حمید)طریقت
متولد 1344اردیبهشت خوانســار
تحـصیلات کارشنــاسی ارشــد
دررشتـه روانشـناسی
۩۩۩  خـُلــِدستان  ۩۩۩
درباره خوانسـار1373
اصفهان به چاپ رسیدبعد از
آن تعـداد بی شمــاری از مقــالات
به مناسبت های مختلـــف به
چاپ رســــید.
در عین حال با انجـمن هــای مختلف
خوانسار و اصفهان طبع آزمائی
گـردید وباعنایت  پیشکسوتان
فرهنگی وادبی دست نوشتـه های
خود راکه بصورت منـظوم درآمده
تحت عــنوان کتـــابی که
۩۩۩ ☫خُـلـدستان طریقت  ☫۩۩۩
نام گذاری شـــــد سال 1391در مشهد
مقدس چاپ گردید
از آن پس با ایجــاد وبلاگ تراوشات
قلم خودرا به مـــرور در وبلاگ اَشعار و حکایات
درج گردید.
جز حدیثِ عشق حرفی نیست در دیوانِ ما
        سورۀ یوسف بُوَد آئین خُلدِستانِ ما ()
۩۩۩ ۩۩۩ ۩۩۩ ۩۩۩ ۩۩۩

09337869544    
kholdestan89@yahoo.com

پیج اینستا گرام :
mohammdmahdy_1344
ادرس ایتا :
۩۩ ۩۩۩
https://eitaa.com/joinchat/
1632567634C9c73a7c494
موسیقی شعر نوایی شنیدنی است
بگذار بیصدا  به زبان هنر شود
برچسب‌ ها
طریقت (3956)
اشعار (3190)
غزل (314)
حکایت (298)
حافظ (287)
مثنوی (193)
قصاید (184)
نثر (177)
سعدی (160)
روایت (159)
طنز (154)
عکس (150)
تذکره (148)
شعر (114)
اهل (85)
شاعر (77)
هدیه (76)
خبر (58)
عشق (27)
ای (27)
یلدا (26)
خاص (25)
خیام (24)
شعرِ (23)
با (22)
این (22)
قلم (19)
اهلِ (19)
عطار (18)
مادر (18)
در (16)
معلم (16)
طُ (15)
صائب (15)
پدر (15)
شعار (15)
قطعه (14)
بهمن (13)
شد (13)
به (13)
چون (13)
مطلب (12)
دی (12)
طوسی (12)
شعرا (11)
رهی (10)
جدید (10)
blogfa (10)
دعا (10)
سرود (10)
رمز (9)
عید (9)
http (9)
چشم (9)
سیب (9)
شرح (8)
است (8)
گفت (8)
لینک های مفید
امـــــــــــکانات وب
بغض چندین ساله ی ما باز شد یا علی گفتیم و نظم آغاز شد ..... .....